بعضی "ازما بهتران "خرده می گیرند که تو جایگاهت را نمی شناسی و بزرگترازجایگاهت سخن میگویی، مخصوصاً وقتی درمقاله ای می نویسم " اگر من جای فلانی بودم چه می کردم! " راستش حکایتِ ما حکایتِ مرحوم دکترمصدق دردادگاه لاهه است، ما جایمان را میدانیم، اما اگر گاهی جای دیگران می نشینیم و می نویسیم، ......
دکتر مهدی خزعلی >> ما جایگاهمان را می دانیم، دیگران نمی دانند!
بعضی "ازما بهتران "خرده می گیرند که تو جایگاهت را نمی شناسی و بزرگترازجایگاهت سخن میگویی، مخصوصاً وقتی درمقاله ای می نویسم " اگر من جای فلانی بودم چه می کردم! "
راستش حکایتِ ما حکایتِ مرحوم دکترمصدق دردادگاه لاهه است، ما جایمان را میدانیم، اما اگر گاهی جای دیگران می نشینیم و می نویسیم، برای این است که آنها هم بفهمند در جای دیگران نشستن چه معنا دارد! ببینید، فقهاء غیر از فقه و اصول در کدام یک از علوم دستی نداشته اند؟ فلسفه و منطق و ادبیات فارس و عرب که ملک طلق آنان است، تفسیر و حدیث و رجال ابزار کارشان است، سیاست و جامعه شناسی و اقتصاد و بازرگانی و بانکداری و مدیریت و حقوق هم که از علوم لدنی است و در خون آنهاست، می ماند طب و ریاضی و فیزیک و هندسه و شیمی و مکانیک و معماری و آب و هوا و فضا و موسیقی و ...که با یک پسوند اسلامی ، به حوزه علماء داخل می شود و بدون پسوند هم که غیر اسلامی است و کفر ابلیس است!
در این وانفسا، گاهی ما پایمان را در کفش علما می کنیم، و یا تکیه بر جایگاه رفیع شان می زنیم، تازه میفهمند که جای دیگران نشستن چه مزه ای دارد! سرتان را درد نیاورم، حکایت مصدق را بخوانید:
نقل است که مصدق برای دفاع در برابر ادعای خسارت انگلیس درماجرای ملی شدن نفت به لاهه می رود، او قبل از موعد در دادگاه حاضر میشود و یک راست می رود و روی صندلی نماینده انگلیس می نشیند!
قبل از شروع جلسه ، یکی دو بار به دکتر مصدق تذکر می دهند که این جایگاه نماینده هیات انگلیسی است و جایگاه شما آن طرف است، اما پیرمرد توجهی نمیکند و روی همان صندلی مینشیند.
نماینده هیات انگلیس وارد میشود ومقابل دکتر مصدق منتظرمیایستد تا بلکه بلند شود و در جایگاه خود بنشیند ، اما پیرمرد نگاهش هم نمی کند و بی اعتنا بر جای مینشیند!
جلسه شروع میشود و قاضی به مصدق میگوید:"شما جای نماینده انگلستان نشسته اید، جای شما آن جاست!"
کم کم ماجرا پیچیده می شود و بیخ پیدا میكند!
مصدق میگوید: " شما فکر میکنید نمی دانیم جایما کجاست و جای نماینده انگلیس کجاست! نه جناب رییس، خوب می دانیم جایمان کدام است ! اما اگر چند دقیقه ای روی صندلی آنها نشستم به خاطر این بود تا بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه ؟! "
" او اضافه کرد که سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آباء و اجدادی ماست نه سرزمین آنان ! "
سكوتی عمیق فضای دادگاه را احاطه میكند، دكتر مصدق كمی سكوت كرده و آرام برمیخیزد و به صندلی خویش میرود.
این ابتکار و حرکت عجیب تاثیری عمیق بردادگاه گذاشت، و در نهایت انگلستان محکوم شد .
راستش حکایتِ ما حکایتِ مرحوم دکترمصدق دردادگاه لاهه است، ما جایمان را میدانیم، اما اگر گاهی جای دیگران می نشینیم و می نویسیم، برای این است که آنها هم بفهمند در جای دیگران نشستن چه معنا دارد! ببینید، فقهاء غیر از فقه و اصول در کدام یک از علوم دستی نداشته اند؟ فلسفه و منطق و ادبیات فارس و عرب که ملک طلق آنان است، تفسیر و حدیث و رجال ابزار کارشان است، سیاست و جامعه شناسی و اقتصاد و بازرگانی و بانکداری و مدیریت و حقوق هم که از علوم لدنی است و در خون آنهاست، می ماند طب و ریاضی و فیزیک و هندسه و شیمی و مکانیک و معماری و آب و هوا و فضا و موسیقی و ...که با یک پسوند اسلامی ، به حوزه علماء داخل می شود و بدون پسوند هم که غیر اسلامی است و کفر ابلیس است!
در این وانفسا، گاهی ما پایمان را در کفش علما می کنیم، و یا تکیه بر جایگاه رفیع شان می زنیم، تازه میفهمند که جای دیگران نشستن چه مزه ای دارد! سرتان را درد نیاورم، حکایت مصدق را بخوانید:
نقل است که مصدق برای دفاع در برابر ادعای خسارت انگلیس درماجرای ملی شدن نفت به لاهه می رود، او قبل از موعد در دادگاه حاضر میشود و یک راست می رود و روی صندلی نماینده انگلیس می نشیند!
قبل از شروع جلسه ، یکی دو بار به دکتر مصدق تذکر می دهند که این جایگاه نماینده هیات انگلیسی است و جایگاه شما آن طرف است، اما پیرمرد توجهی نمیکند و روی همان صندلی مینشیند.
نماینده هیات انگلیس وارد میشود ومقابل دکتر مصدق منتظرمیایستد تا بلکه بلند شود و در جایگاه خود بنشیند ، اما پیرمرد نگاهش هم نمی کند و بی اعتنا بر جای مینشیند!
جلسه شروع میشود و قاضی به مصدق میگوید:"شما جای نماینده انگلستان نشسته اید، جای شما آن جاست!"
کم کم ماجرا پیچیده می شود و بیخ پیدا میكند!
مصدق میگوید: " شما فکر میکنید نمی دانیم جایما کجاست و جای نماینده انگلیس کجاست! نه جناب رییس، خوب می دانیم جایمان کدام است ! اما اگر چند دقیقه ای روی صندلی آنها نشستم به خاطر این بود تا بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه ؟! "
" او اضافه کرد که سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آباء و اجدادی ماست نه سرزمین آنان ! "
سكوتی عمیق فضای دادگاه را احاطه میكند، دكتر مصدق كمی سكوت كرده و آرام برمیخیزد و به صندلی خویش میرود.
این ابتکار و حرکت عجیب تاثیری عمیق بردادگاه گذاشت، و در نهایت انگلستان محکوم شد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر