نشان فیس بوک

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

برای دکتر سید محمد خاتمی


خاتمی khatamiهر بار كه سید محمد خاتمی از انتخابات می گوید، چهارستونِ استبداد می لرزد. ضربه ای را كه انتخابات 2 خرداد بر پیكر استبداد وارد كرد، فراموش شدنی نیست. از آثار این ضربه ی كاری است كه «از هراس شان، حمله می كنند» و به بهانه ی سالروز تجمعی سازمان یافته و كم تعداد و فرمایشی ؛ تندرو ترین و هتاك ترین عملگان استبداد را به میدان آورده اند و نومیدانه بر رهبر اصلاحات تاخته اند ؛ شاید زحمتِ تقلب را كم كنند و انتخابات را چون مناظره هایشان بی رقیب برگزار كنند. هر بار كه سید محمد خاتمی از انتخابات می گوید، چهارستونِ استبداد می لرزد. ضربه ای را كه انتخابات 2 خرداد بر پیكر استبداد وارد كرد، فراموش شدنی نیست. از آثار این ضربه ی كاری است كه «از هراس شان، حمله می كنند» و به بهانه ی سالروز تجمعی سازمان یافته و كم تعداد و فرمایشی ؛ تندرو ترین و هتاك ترین عملگان استبداد را به میدان آورده اند و نومیدانه بر رهبر اصلاحات تاخته اند ؛ شاید زحمتِ تقلب را كم كنند و انتخابات را چون مناظره هایشان بی رقیب برگزار كنند.

هنوز به خود نیامده اند و نمی دانند كه برگزار كنندگان انتخابات 88، چنان خبط بزرگی را مرتكب شده اند كه از آن روز، اسم بردن از انتخابات دلِ شیر می خواهد. مردم ما به «مجریان و ناظران و متولیان انتخابات» چنان بی اعتماد شده اند كه هر آن ممكن است در «اصل انتخاب كردن» و «تاثیر برسرنوشت خویش» تردید كنند. این بی اعتمادی چنان گسترش یافته است و متولیان امور در سالیان اخیر چنان «بد كرده اند» كه هر آدم معتبری هم بخواهد از انتخابات بگوید، مردم هنوز سخنش را نشنیده، فریاد می زنند كه : كدام انتخابات؟ كدام صندوق؟ كدام برگه؟ كدام رای؟ حتی اگر این فرد سید محمد خاتمی باشد كه معتمدترین فرد به گواهی انتخابات ِ رسمی است و حتی اگر این سخنان، سخن از «شرایطِ حضور در انتخابات» باشد.

جوان دلسوخته ای در یك از شبكه های اجتماعی در واكنش به این سخنان، خطاب به آقای خاتمی نوشته بود كه «ما به احترام و اعتماد به شما حاضر به شركت در انتخابات هستیم، آیا شما ضمانت می كنید كه دوباره رای مان را ندزدند؟» دیگری پرسیده بود «آقای خاتمی اصلاً خبر گرفته ای و آیا مطمئنی كه باز هم انتخاباتی برگزار می شود؟» و تند زبانِ جگر سوخته ای هم گفته بود : «سید ! آیا قول می دهی كه این بار رایمان را پس بگیری؟!»

اما ؛ هنرِ مردان بزرگ كه تنها كارهای بزرگ نیست. گاهی هنر آنان با «شنیدن و تحمل كردن» همین سخنان تند و تلخ نمایان می شود و سید محمد خاتمی هم نشان داده است كه به خوبی از عهده ی این مهم بر می آید. این نخستین هزینه ای نیست كه «منادی گفتگو» برای ترویج عقلانیت سیاسی می پردازد و این نخستین «بارِ سنگینی» نیست كه خاتمی بر می دارد و این «نخستین باری» نیست كه خاتمی جورِ «متولیان امور» را می كشد. 8 سال صاحب دولتی خاتمی، شاهد گویایی بر این همه بزرگی و جوانمردی و بزرگ منشی است. 8 سالی كه هر 9 روز آن با یك بحران می گذشت ؛ بحران هایی كه قتل های زنجیره ای تنها یكی از آن ها بود.

«همگان می دانند» كه این نخستین باری نیست كه محبوب ترین و مردمی ترین رئیس جمهور تاریخ ایران، از «شرایط لازم» برای حضور در انتخابات می گوید و بر «آزادی زندانیان سیاسی»، «اجرای کامل قانون اساسی» و «تضمین انتخابات آزاد» تاكید می ورزد. سخنان ارجمندِ خاتمی، نشان می دهد كه اعتماد 8 ساله و مدام ملت به او بی دلیل نبوده است، كه ثابت كرده است جز صلاح ملت نمی خواهد و به رغم مدعیانی كه «ملت را ابزارِ دولت» می خواهند، جز از زبانِ ملت سخن نمی گوید. اگر با همه ی ناملایمتی ها، بد اخلاقی ها، خشونت ورزی ها، بی قانونی ها و با همه ی «نامردمی ها» هنوز هم سید محمد خاتمی «آگاهانه و بزرگوارانه» از «قانون اساسی و از لزوم سلامت انتخابات» می گوید، نشان دهنده ی این است كه مردانِ بزرگ هیچ گاه «راه» را گم نمی كنند و به دام بی قانونی های قانون گریزان نخواهند افتاد و دعوت خشونت طلبان را لبیك نخواهند گفت.

كسانی كه بر اعتدال و اخلاق و قانون مداریِ خاتمی می شورند، بهتر است پیش از هر چیز نسبت خود را با مردم و ملت «مستند» سازند و آن گاه بگویند به زعم آنان، خواسته ی ملت چیست و راهكارشان برای تحقق خواسته ی ایرانیان چیست؟ آیا آنان نیز با صفار هرندی هم عقیده اند و برای تغییر، مردم را به خشونت و انقلاب دعوت می كنند؟ مگر نه اینكه ملت ما جز استقلال و آزادی و جمهوری و اسلام چیزی نمی خواهد و مگر نه اینكه تحقق قانونی این خواسته ها راهی جز بازگشت به روح قانون اساسی و رجوع به صندوق های رای ندارد؟ مگر جنبش اصلاحات بر همین خواسته نرویید و سوال اساسی جنبش سبز «رای ما كجاست» نبود؟ مگر شهیدان سبز غیر از این می خواستند و مگر میر حسین «عبور از قانون اساسی را پرتاب به تاریكی نخوانده است؟ مگر شیخ مهدی خود را صاحب اصلی نظام و انقلاب نمی داند و مگر مراجع تقلید و عقلا و دلسوزان ملت غیر از این سخنی داشته اند؟

كسانی كه سخنان حكیمانه ی سید محمد خاتمی را بر نمی تابند، لختی تامل كنند و اندكی بیاندیشند. آن وقت خواهند شنید كه چند ساعت نگذشته از سخنان خاتمی، چگونه «دشمنان انتخابات» و «رقبای قانون شكن و قانون گریز» و «اصحاب خشونت» از آبی كه در خوابگه شان ریخته شده است چگونه به هراس افتاده اند. دلسوزان ملت بهتر است چشم باز كنند تا ببینند چه كسانی با شنیدن «بسم الله» خاتمی بر «شرایط انتخابات» بلافاصله غوغا از سر گرفته اند و امروز و فردای خود را خطر دیده اند.

باری، سیدمحمد خاتمی را جز «درد مردم» غمی نیست و او بهتر از هركس به «هم نوایی استراتژیك» و «اتحاد فرهنگی» قانون شكنان و خشونت ورزان آگاه است. منادی گفتگوی تمدن ها، سال هاست كه «آبرو و وجودش» را بر سر «گفتگو و عقلانیت سیاسی» گذاشته است. برماست كه وجودش را پاس بداریم و با سید محمد خاتمی آبروداری كنیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر