نشان فیس بوک

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

در سوگ پیامبری که هرگز مبعوث نشد!


محمدجواد اکبرین
نسل دیگری در راه است که به قرآن بازخواهد گشت و محمد را بار دیگر "رحمة للعالمین" خواهد شناخت.

یک
یاد روز پیامبری‌ست که اشتراک نام دارد با محمد امین؛ مردی که پیش از بعثت در غار، امین مردم در شهر بود و خداوند کسی را برگزید که مردم پیش‌تر، امانتداری‌اش را آزموده بودند.
میگویم اشتراک نام؛ زیرا آن‌کس که امروز پاره‌ای از مفتیان الأزهر و فقیهان قم و وهابیان القاعده و منتقدان اسلام درباره‌اش سخن می‌گویند با مردی که قرآن او را ستوده و برگزیده، دو تفاوت جدی دارد که هم‌نسلان من را به تردید می‌اندازد که این آیا همان محمد است؟ و اگر نیست، این پیامبر که آنان مدافع او یا مهاجم اویند کی و کجا برگزیده شد؟ شاید چنین پیامبری هرگز مبعوث نشده باشد!

و اما آن دو تفاوت:
نخست اینکه کتاب آسمانی می‌گوید: محمد آمده است تا مهربانِ همه‌ی هستی (و نه فقط مسلمانان) باشد. (إنا أرسلناک رحمة للعالمین) مهربانی، واژه فلسفی و پیچیده‌ای نیست؛ وجدان انسان با هر آئینی می‌تواند معنای مهر و کین را بفهمد؛ پس این‌همه خشونت و نفرت و کدورت که به بهانه آموزه‌های محمد مصطفی، حتی دامن مسلمانان را نیز گرفته (مهربانی به همه‌ی هستی پیشکش!) چه نسبتی با "رحمة للعالمین" دارد؟
دوم: کتاب آسمانی می‌گوید: عزیزترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست (إن أکرمکم عندالله أتقیکم) و ملاک پرهیزگاری نیز در خود قرآن آمده است؛ عدالت (إعدلوا هو اقرب للتقوی). عدالت را نیز حاکمان و یا طبقه خاصی از دانایان تعریف نمی‌کنند؛ مردم‌اند که تعریف می‌کنند زیرا تقابل عدل و ظلم را نه در کتابها که در زمین‌ها و زمان‌ها تجربه می‌کنند و هر آنچه که "عموم مردم"، ظلم بدانند ظلم است.
اگر برخی از آیات و احکام اسلام در روزگار نزول وحی، عادلانه بود اما امروز و در محکمه داوری وجدان انسان جدید، عادلانه نیست آن حکم را باید به استناد همین آیه به تاریخ سپرد و ایمان را از تاریخ ایمان تفکیک کرد. این تفاوت دوم با محمد قرآن است.
او برگزیده شد تا پیروانش همه چیز، حتی شرع را بر معیار عدل بسنجند اما بسیاری از پیروان او چنان عدل را در قالب‌های پیش‌ساخته شرع سنجیدند که رسیدیم به امروز که محتاج دفاع از هویت خویشتن‌ایم وگرنه، نه مشک جز آن بود که خود ببوید و نه پری‌رو تاب مستوری داشت.
دو
میان ما و آنان که عزیزشان می‌داریم انس و الفت و پیمان نانوشته‌ای است که آبروی آنها آبروی ماست؛ اگر عیبی دارند می‌پوشانیم و در حضور و نهان‌شان وفادار نیک‌نامی آنانیم... چه رسد به دروغ و تهمت و سست‌پیمانی و بدگمانی!
عجب از ما مسلمانان که محمد مصطفی را در ایمان و آئین، عزیزترین‌مان می‌خوانیم (النبی اولی بالمؤمنین من أنفسهم) اما دل‌نگران هر آنچه که هر روز و هزار به او نسبت می‌دهند نیستیم!
وقتی پس از چهارده قرن دیوار ضخیم و بلند تاریخ، مهمترین کتب روایی ما (حتی چهار کتاب مرجع شیعه) آمیخته با احادیث دروغین و ضعیف‌اند و خوشبینانه، آمیخته به محصولات نقل‌های غیر دقیق از سخنان پیامبر و اهل بیت اویند گروهی در دفاع و گروهی در نقد، پاره‌هایی از این کتاب‌ها را پانوشت ادعاهای‌شان می‌کنند تا مسافران نورسیده آستان ایمان، بی‌خبر از مکانیزم تشخیص راستی و ناراستی حدیث، بر سبُکی متن و محتوا بخندند و پیامبر رحمت و معرفت را به سخره بگیرند.
روزگاری بر صفحه نخست ترجمه کتاب "اصول کافی" (یکی از کتاب‌های چهارگانه مرجع در فقه شیعه) که در کتابفروشی اسلامیه تهران منتشر شد حدیثی به نقل از "امام زمان" نقش بست که می‌گفت: "الکافی کاف لشیعتنا" یعنی کتاب کافی، برای شیعیان ما کفایت می‌کند.
مرحوم آیت‌الله بروجردی برآشفت که این سخن هیچ اعتباری ندارد و یکایک احادیث این کتاب نیز تا بر راستی و استواری‌اش اطمینان حاصل نشود معتبر نیست و هرچه با عقلانیت در تضاد (و نه مغایرت) است را باید به کناری نهاد.
باری؛ آبروی محمد آبروی ما نبود که اگر بود با آن چنین نمی‌کردیم... سخن‌اش میراث گرانبهای ما نبود که اگر بود بر میراث خود گرد نفرت و خشونت نمی پاشیدیم و در معادلات قدرت و یا ارضای نفسانیت خویش هزینه‌اش نمی‌کردیم.
سه
در محفل انسی در بیروت از "مطران گریگوار حداد" پیرمرد روشن‌ضمیر کلیسای مسیحیان مارونی لبنان شنیدم که به کنایه‌ای شیرین خطابم کرد:
محمد آمد که فراتر از زمین چیزهایی را نشان‌تان دهد. آنچه در زمین بود که از چشم زمینیان مخفی نبود او تجربه‌ای آسمانی داشت و سخن گفت تا چشم‌تان را بدان تجربه باز کند؛ اما شما مسلمانان او را از آسمان به زمینی کشاندید که برای آن نیامده بود... نه زمین‌تان آباد شد و نه به آسمان‌تان برد!
مطران راست می‌گوید... اما حتی اگر محمد مصطفی در آتش جهلی که پیروانش به پاکرده‌اند سوخته باشد ققنوسی است که از خاکستر خویش جان می‌گیرد و بال تازه می‌گشاید (...و إنا لهُ لحافظون)
نسل دیگری در راه است که به قرآن بازخواهد گشت و محمد را بار دیگر "رحمة للعالمین" خواهد شناخت.
وحی بی عدل، نه طراوت عقل دارد و نه حلاوت عشق... و نسل تازه، جهان و انسان و ایمان را بی عدل و عقل و عشق نه می‌خواهد و نه می‌فهمد...
یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر