نشان فیس بوک

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

شماره تلفن و دیگر پل های ارتباطی برای تماس

نکته بسیارمهم و قابل توجه: 
ابتدا از براداران بابصیرت اداره اطلاعات که زحمت کشیدند و با ارسال پیامک به مردم آنها را دعوت به مطالعه وبلاگ بعد سوم  و مطالب ذکر شده درخصوص اینجانب نمودند تقاضادارم، تکرار میکنم تقاضا دارم مشخصات و آدرس های تماس اینجانب را که دراختیار داشته و خود نیز در ذیل این مطلب آورده ام مجددا با ارسال پیامکی و با متن دلخواه خودشان برای مردم ارسال کنند تا این امر خی،رتوشه آخرت شان نیز گردد.
در پاسخ به ادعاهای مطرح شده از سوی کسانیکه خود را سربازان گمنام امام زمان میدانند و به واقع در نظر مردم نه تنها گمنام نیستند بلکه سربازان به نام شیطان تلقی می شوند. این مطلب را مجدد نوشته و اعلام میدارم که چنانچه شخصی از اینجانب طلبی را دارد و یا ادعای طلب میکند میتواند با یکی از آدرس های ارتباطی زیر تماس گرفته تا نسبت به ادعای مطرح شده رسیدگی شود.

واز آنجائیکه طبق فرمایشات  و ادعاهای جناب خ.ی مسئول بازداشتگاه اداره اطلاعات اراک و همکار گرامیش، هم محله ای عزیز آقای ه.و وهمچنین فامیل محترم، ا-م.ر-ی از نیروهای مخلص اداره اطلاعات محلات اینجانب هم اکنون از محلات ساپورت مالی میشوم و قبل از آن نیز کلاهبرداری نموده ام طبیعتا مبلغ هنگفتی را در اختیار دارم که باالطبع سریعتر نیز به ادعای اشخاصی که ادعای طلبی را کنند نیز رسیدگی خواهد شد.

خارج از ادعاهای این قوم بابصیرت، اینجانب مهدی یارمحمدی اعلام میدارم براساس نوع فعالیت اقتصادی که در شهرستان محلات داشتم که بعد از حوادث پس از انتخابات و دستگیری من توسط نیروهای اداره اطلاعات و ابطال جواز کسب و پلمپ فروشگاه هایم  که موجب فاسد شدن مقادیر زیادی از مواد غذایی موجود در فروشگاه ها نیز شد.و ممانعت از ادامه فعالیت اقتصادی من چنانچه شخص و یا شرکتی نسبت به اینجانب ادعای طلبی را دارد میتواند با یکی از راههای ارتباطی زیر تماس گرفته تا در صورت اثبات ادعایش نسبت به طلب ایشان رسیدگی شود. 

ایمیل: mahdi_yarmohamadi@yahoo.com


تلفن:00905546440144


فیس بوک:http://facebook.com/mahdi.yarmohamadi



اما آنچه برای من محرز و مسلم است، بدون هیچگونه شک و تردیدی این نکته را یادآور میشوم که هویت گرداننده وبلاگ بعد سوم برای اینجانب کاملا مشخص و محرز شده است و چنانچه لازم باشد در خصوص اطلاع رسانی آن کوتاهی نخواهم کرد.


توضیح: با توجه به اینکه اینجانب تا مدتی دیگر به کشور سوم منتقل خواهم شد در صورت تغییر شماره تلفن، شماره جدید را نیز مجددا اطلاع رسانی خواهم کرد.

برادران مظلوم، جان برکف، حافظان  بیت المال، خدمتگذاران مردم، در اداره اطلاعات، اطلاع رسانی فراموش نشود، ارسال پیامک فراموش نشود،







۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

پناه می برم به خدا از شر بی خدایان

پاسخی بر مطالب مدعیان بصیرت 


امروز مطلبی را در وبلاگی "نگاه به وقایع شهرستان محلات از بعد سوم " خواندم که قصد بر پاسخی برای آن نداشتم اما به اصرار دوستان چند خطی را می نویسم نه برای پاسخ، بلکه تنها به قصد توضیحی کوتاه


 در خصوص نگارنده مطالب در وآن وبلاگ باید نکته ای را یاد آورشوم که به جهت عنوان کردن چند جمله که تنها بین من و شخص دیگری که به واقع همان مسئول بازداشتگاه اداره اطلاعات اراک می باشد باید متذکر شوم  مطالب مندرج در وبلاگ مذکور از طرف  نیروهای وزارت اطلاعات بوده و فکر میکنم که در همین حد هم کافی باشد که خوانندگان آن مطلب به درصد صحت و سقم آن پی ببرند. و نیاز به توضیح دیگری نباشد.


تصمیم به پاسخ برآن ادعاهای مطرح شده ندارم.....آینده  خود آشکار خواهد ساخت آنچه را که پنهان است و رسوا خواهد نمود آنکه به دروغ مطلبی را نگاشته و یا سخنی بر زبان آورده...


اینجانب دیدار با رهبران جنبش سبز را از افتخارات خود میدانم  و خود را یک اصلاح طلب دانسته و همچنان نیز علی رغم تهدیدات  و تخریب های موجود بدون ذره ای ترس به وظیفه خود عمل نموده  و برای ریشه کن کردن ظلم و استبداد  که از سوی بخشی از حاکمیت ایران بر مردم روا داشته می شود همچنان قدم برداشته و به نوبه خود این نکته را متذکر می شوم که بترسید ازعاقبت خویش، این دنیا دار فانی ست، متهم کردن افراد به فسادهای اخلاقی و یاتهمت های دیگر جز سرافکندگی در آخرت حاصلی در بر نخواهد داشت.

ای کاش نگارنده که به خوبی از مکالمات تلفنی من و دیگر اعضای خانواده باخبر است به این نکته نیز اشاره می کرد که به واقع خود عامل فوت پدرم شد.اینکه در تماسی که پس از بازداشت من مادرم با اداره اطلاعات شهرستان محلات داشت و صحبتش با مسئول وقت که شخصی بود به نام ساعی  چه مطلبی عنوان شد که تنها چند ساعت بعد از آن موجب سکته مغزی پدرم شد.


اگر شما در مطلب خود نیاورده اید من یک بار دیگر در یادداشت خود بیان میکنم که چه تهمت هایی به پدر من نسبت داده شد تا آن اتفاق ناگوار رخ دهد.

زمانی که مادرم در تماس با اداره اطلاعات پس از یک هفته بی خبری تصمیم داشت از حال من باخبر شود ساعی رئیس اداره اطلاعات به مادرم چنین گفته بود که فرزند شما "مهدی" جزو گروهک منافقین بوده و عامل اینکه از هوادران میرحسین موسوی شده را باید در خانواده خود جستجو کنید و گفته بود که لقمه ای که شما به فرزندتان داده اید حرام بوده که او از حامیان میرحسین شده است.


و بعد از بیان این جمله از طرف شخص معلوم الحال که رئیس اداره اطلاعات نیز بوده پدرم دچار سکته مغزی شده بود.

در این خصوص بیشتر توضیح نمیدهم، اما  نمیدانم چطور به خود اجازه میدهید که دم از خون شهدا بزنید آنهم رجایی که خانواده اش طی مدت پس از انتخابات بارها نسبت به وضع موجود سخنانی را بیان داشته اند که آب پاکی را بر روی دست کسانیکه اینگونه بر مردم ظلم کرده و خود را از رهروان آن شهید میدانند ریخته و پاسخ های قاطعی را به آنان داده اند.

نمیدانم چطور دم از خون شهدا میزنید در حالیکه به طرق مختلف طی دوسال گذشته سعی بر آن داشتید که پنهان کنید جنایات  خود را، خون ندا و هاله گریبانگیر شما خواهد شد.

نمیدانم چطور دم از اسلام میزنید و من را منافق و دشمن قسم خورده ملت و ایران در حالیکه خود ترس از اعلام هویت خویش دارید.مگر شما محبوب ملت و امت نیستید، مگر مردم شیفته شما نیستند به خاطر خدمت هایتان، مگر شما خدمتگذاران مردم نیستید ،‌پس اعلام هویت خویش کنید تا مردم بدانند که چطور و چگونه و از چه کسانی باید تجلیل کنند.


مگر شما من را دشمن قسم خورده ایران نمیدانید و خود را دوستدار نظام وانقلاب..پس چرا در خفا هستید، ای با بصیرتان ایران


رسم ما این است که واگذارتان کنیم به خدا وباز متذکر شوم که نگویید آنچه را که در قیامت نتوانید پاسخی را بر آن داشته باشید.وبپرهیزید از تهمت و افترا

نمیدانم کدام حرف شما را باور کنم در حقیقت شما مردم راهم دچار سردرگمی کرده اید، آن زمان که در محلات بودم و مشغول فعالیت مدعی برآن شدید که از آنسوی آبها ساپورت مالی میشوم وحال که از ایران خاج شده ام ادعایتان اینگونه است که از داخل ایران ساپورت مالی میشوم. 

الحق که بصیرت شما مایه ننگ و شرمساری بیش نیست.

نمیدانم با چه رویی سخن از انحرافات اخلاقی من دارید در حالیکه مردم فراموش نخواهند کرد تجاوزهای شما و امثال شما را در زندانها....جنایات کهریزک درخاطره ها ثبت شده.

در عجبم از تناقض گویی هایتان، در مطالب قبلی در معرفی من از هیئت و مسجد و حاج محمود کریمی و....از این قبیل مسائل استفاده کرده بودید و حال تنها برای رسیدن به اهدافتان از انحرافات اخلاقی سخن میگویید. به راستی اگر من چنین ارتباط هایی داشتم چنین ساده از کنارش میگذشتید؟ نه والله.....آنچنان در بوق و کرنا میکردید و پرونده تشکیل میدادید که به گوش همه دنیا برسد.

شما را چه شده است هم رزم قدیم تان، جانباز افتخار آفرین ایران را ام الفتنه می نامید...آیا اینگونه ادعا کردن ها و خودبرتربین بودن ها نشان از داشتن عقل سلیم شماست..!!!نه والله

خوب میدانید و میدانم که مقصود و هدف شما از بیان این مطالب چیست، نگرانید از ارتباط من با دوستان، همچنان در هراسید که در بین مردم سخنی از من به میان باشد، آخر اگر من را فردی میدانید با خصوصیت هایی که ذکر کرده اید،چطور اخطار می دهید که فلانی دیگر آن مهدی سابق نیست، مگر مهدی سابق آن نیست که خود در مطلب تان آورده اید انسانی هوسران، کلاهبردار، و....و مهدی فعلی را منافق و دشمن قسم خورده خطاب کرده اید!!!! کدام انسان عاقلی با چنین شخصیتی ارتباط برقرار میکند، که اخطار و تذکر میدهید!

اگر مردم مرا با خصوصیاتی که شما عنوان کرده اید بشناسند که دیگر نیاز به اخطار و تذکر شما نیست....

آخر تناقض گویی در رفتار و گفتار تاچه حد........خود مطلبی را میگویید و بعد نقض آن میکنید و یا ادعای را مطرح میکنید و در چند خط بعد مدعی عنوان دیگری می شوید.

برای شما و حالتان تاسف هم نباید خورد...

شاید دلیل دیگرش هم این باشد که مجددا از کشور خارج شدم... متوجه منظورم که شده اید...خروج مجدد من از کشور باید برایتان کمی سخت بوده باشد....مودبانه اش را بگویم میشود همان به سخره گرفتن سرویس های اطلاعاتی شما....

در پایان خدمت همه دوستان و همشهریان عرض میکنم اینجانب مهدی یارمحمدی به مانند این مدعیان بصیرت نبوده و خود را یک انسان میدانم و جایز الخطاء ..اما با توجه به فعالیتم اقتصادی ام و پلمپ شدن وابطال جواز کسبم که منجر به فاسد شدن حجم زیادی از مواد غذایی در فروشگاهایم شد، این نکته را متذکر می شوم چنانچه به شخص و یا شرکتی مبلغی را بدهکار باشم از بازگرداندن آن دریغ نخواهم کرد و خود را متعهد بدان میدانم. 

اما بترسند آنانکه از بیت امال دزدیدند و برای سرکوب مردم از پول بیت المال برای خود دستمزدی را برداشت کردند.

شما در حالی من را کلاهبردار و...معرفی میکنید که هیچگونه سند و مدرکی را حتی ساختگی هم ارائه نکردید. اما دزدی شما و امثال شما از بیت المال بر هیچ کس پوشیده نبوده و نمانده است.


چطور به خود اجازه میدهید که با نوشتن چنین مطالبی به شعور مردم توهین کنید، عکسی را منتشر میکنید و دم از خوش گذرانی در ترکیه می زنید، ویا در جای از پول هایی که من کلاهبرداری کرده ام دم می زنید و بعد ادعا میکنید که از ایران ساپورت مالی می شوم، چطور اگر ادعاهایتان درست است اقدامی در جهت دستگیری من انجام نمی دهید.


 اگر من یک کلاهبردار باشم که به راحتی با همکاری پلیس بین الملل می توان من را دستگیر و به ایران باز گردادند. پس چرا اقدامی نمیکنید؟


آخر ای با بصیرتان روزگار، شما که ادعای بر حقانیت و راستگویی خود دارید....لااقل حرفی را بر زبان آرید و یا مطلبی را بنویسید که خود در جهت مخالفش حرفی را نزده باشید.


مبارک باشد برشما پیروی از ولایتی باطل و دولتی رمال


پناه میبرم به خدا از شر بی خدایان




نکته: تمامی تصاویر و عکسهایی که در وبلاگ مذکور آورده شده و از آن به عنوان مدرک یاد شده و ادعا کرده اند که تا کنون هیچکس چنین مدارکی را در دست نداشته و منتشر نکرده است در صفحه فیس بوک من و دوستانم موجود بوده و حتی کاملتر و تکمیل تر هم می باشد.

آدرس صفحه فیس بوک: 


نکته دوم: تشکر میکنم از عزیزان با بصیرت به جهت انتشار عکس اتاق من امیدوارم این عکس سندی باشد برای دوستان به عنوان اینکه اولا همچنان دست از مبارزه خود علیه ظالمین زمان بر نداشته و دوم اینکه خود گواهی است از دلیل عصبانیت این قوم تابع ولایت قاتل.

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

محمد نوری زاد خطاب به رهبری این مردم می خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان، لبنان و سوریه بخشوده ای!

تا دیرنشده، صدای اعتراض مردمت را بشنو! مگر نه این که این مردم، اختیارات و اموالشان را به امانت به تو سپرده اند؟ آیا نباید بدانند تو با اموالشان چه کرده ای و چه می کنی؟ این مردم می خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان، لبنان و سوریه و به هرکجای این دنیای بزرگ بخشوده ای! آیا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کرده ای؟

محمد نوری زاد6 تحول سبز: محمد نوری زاد فیلمساز و هنرمند حامی مردم به مناسبت تولد امیر المومنین حضرت علی (ع) یادداشتی را با عنوان “پدر روزت مبارک” نوشته و در وب سایت شخصی خود نیز منتشر نموده است.
او که  پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ بارها و بارها  با بیان های متفاوت سعی بر بیدار کردن اذهان خفته سران جمهوری اسلامی را داشته این بار نیز در یادداشت خود با بیان متفاوت تر از گذشته نکاتی را از سر دلسوزی و خیرخواهی مطرح نموده است.
این هنرمند گرامی در یادداشت اخیر خود با مولی خود امیرالمونین هم صحبت و هم کلام شده و در پس این صحبتها و پرسش ها سعی بر آن داشته تا شیوه حکومت کردن علی(ع) بر مردم را بار دیگر یادآور شود، رفتارش با مردم ، موافق و یا مخالف و پاسخگویی اش در قبال امت زمان خود را بیان داشته است، و نه از باب مقایسه بلکه از باب تذکر رفتار سران جمهوری اسلامی با مردم زمان خویش را با امیرالمونین مورد بررسی قرار داده، و در عین حال خطرات پیش روی جامعه را بار دیگر گوشزد نموده است.
این هنرمند که از منتقدان دولت فعلی می باشد در بخشی از یادداشت خود با هم کلام و صحبت شدن با مولای خوی امیر المومنین آورده است: اگر تو ای علی عزیز، نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : علی چرا بیست و پنج سال، از حکومتی که حق خود می دانست، برکنار ماند؟ آیا نه تنها به این دلیل که مردم، آن سوتر از او و بزرگی های او، روی به دیگری و دیگران بردند و او را نخواستند؟
برکناری تو ای علی از حکومت، ذره ای از کهکشان خوبی های تو کم نکرد. و بنا به گفته ی خود تو، سکوت و همراهی تو با خواست مردم، جامعه ی جوان اسلامی را از انشقاق و گسستگی و جنگ داخلی بدر برد و بجای آن، یکدلی و یکپارچگی را پدید آورد.
متن کامل این یادداشت که در وب سایت ایشان نیز منتشر شده است به شرح زیر می باشد:
سلام ای علی عزیز.
چه خوب که در این روزها، پای به عرصه ی این دنیا گذاردی تا بشر، برای تماشای همه ی عدالت، بی تاب تو باشد و به تو بنگرد. وبرای تماشای همه ی شایستگی های بشری، رو به سوی تو آورد.
تو به معنی واقعی ” مرد” بودی. جوری که همه ی مردان و زنان عالم، با تماشای تو، وادی مردانگی را از وادی نامردی و نامردمی بازمی شناسند.
چه خوب که رهبرما طرفدار و مشتاق و مطیع و دلمشغول توست. وحتی نسبت جایگاه خود را با تو، در غبار کفش قنبر، غلام تو، می سنجد.
اگر تو ای علی عزیز، نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : علی چرا بیست و پنج سال، از حکومتی که حق خود می دانست، برکنار ماند؟ آیا نه تنها به این دلیل که مردم، آن سوتر از او و بزرگی های او، روی به دیگری و دیگران بردند و او را نخواستند؟
برکناری تو ای علی از حکومت، ذره ای از کهکشان خوبی های تو کم نکرد. و بنا به گفته ی خود تو، سکوت و همراهی تو با خواست مردم، جامعه ی جوان اسلامی را از انشقاق و گسستگی و جنگ داخلی بدر برد و بجای آن، یکدلی و یکپارچگی را پدید آورد.
اگر تو نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : اداره ی جامعه را به شایستگان، ونه به دوستان، باید سپرد؟
یاعلی، یک پرسش!
اگر من نوری زاد، پای به دل تاریخ بگذارم و در بازار کوفه، جلوی چشم خلایق، صریح و شفاف و حتی گستاخانه، راه را برعبور تو بگیرم و با فریادی که همه ی تاریخ بشنود، به تو بگویم : ای علی، من که یکی از پیروان تو هستم، این من گمشده در تاریخ، اصرار بر واشکافی اموال تو دارم. با این که می دانم تو پاک و پاکدستی، می خواهم اما بدانم با پولهای امانتی مردم چه کرده ای و میلیارد میلیارد پول آنان را چرا و در کجاها صرف چه کرده ای؟
من بعید می دانم ای علی عزیز، درهمان بازار کوفه و جلوی چشم مردم، زیر گوش من بخوابانی! و بگویی: ای بی حیا، تو، که به قول خودت هیچ در هیچی، از من علی، که معصوم و پاکزاده ام، می خواهی تحقیق و تفحص کنی؟
تصور حتمی من براین است که تو، دست مرا می گیری و مرا به سرای حکومت خود می بری و دفترهای ثبت اموال عمومی را جلوی من می گذاری و به من می گویی : باهر علمی که داری، درکمال امنیت، بنشین و به دخل ها و خرج های حکومت من نگاه کن. وحتی این را نیز مصرانه از من می خواهی که: هر کاستی و ناروا در کارمن دیدی، حتما مرا خبرکن تا اگر کج رفته ام یا خطایی ندانسته مرتکب شده ام، سریعا آن را اصلاح کنم. و از من خواهی خواست که اگر کشف کردم یک یا جمعی از کارگزاران تو دست به اموال مردم برده اند، تو را خبرکنم تا شخصا به کار آنان رسیدگی کنی.
من از این تخیل راستین، پای فراتر می برم و دست تو را می گیرم و به همین امروز جمهوری اسلامی ایران خودمان می آورمت. و تو را برمسند رهبری کشورمان می نشانم و به تو می گویم : علی جان، تو نیک می دانی که شیوه های مملکت داری در دور دست های تاریخ، همان بود که بود. امروز اما، شیوه ها تغییر کرده. دیگر شایسته نیست که تو، که علی ما هستی و چشم و چراغ ما، با وجود معصومیتی که تداری، وباوجود شجاعت و حلم و علم و تقوایی که داری، هم فرمانده ی کل قوا باشی و تک به تک فرماندهان ارتش را و تک به تک اعضای مجمع تشخیص مصلحت را مشخص کنی و در هر دستگاه، نمایندگان مستقیم و غیرمستقیم داشته باشی .
تو باید برقله ی این مملکت بایستی و رهبری کنی. مثل رهبر یک ارکستر موسیقی که با حرکات نامحسوس دست خود، استعداد های جامعه ی کوچک خود را به کار می گیرد و از آن همه استعداد، صدای خوش و هماهنگ برمی آورد. تو نیک تر از من می دانی که دخالت تو در جز و کل این دستگاه وسیع، رشته های هماهنگی را می گسلد. حضور بی دلیل نمایندگان تو در هر دانشگاه و در هر وزارتخانه و در هر دستگاه، بساط اعتماد به نفس آن دستگاه ها را بر می چیند.
علی جان، تو روح جاری این عالمی. درشان تو نیست که هم تعیین رییس صداو سیما و تعیین رییس سازمان تبلیغات اسلامی با تو باشد و هم تعیین تک به تک امامان جمعه ی کل کشور و تعیین تک به تک اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی . حالا تعیین تک به تک فرماندهان سپاه و نمایندگان خودت در کل سپاه در کل کشور بماند.
علی جان، خدا وکیلی با این همه مشغله ی پیچ در پیچ، فرصتی برای تو که علی و معصوم و مستحضر به علم الهی هستی باقی نمی ماند تا به افق های دور و فرداهای سرزمین خودت بنگری . چرا که تو، عمده ی توش وتوان خود را مصروف جزییات امروز جامعه ی خویش می کنی و از نظارت، و بها دادن به نظارت، بازمی مانی.
علی جان، تو نیک تراز همه ی ما می دانی که ورود تو به عرصه های جانبداری، مردمان جامعه را از رشد بدیهی شان باز می دارد و کسی را شهامت نقد و شهامت آسیب شناسی از تو و کار کارگزاران تو نمی ماند. وقتی همه ی سرنخ ها به تو ختم شود، کسی اجازه نخواهد یافت به کارهای خود تو ورود کند و سر از اختفای کارهای تو درآورد. و این یعنی ظهور قدرتی مخوف، که برسرخود، زبانم لال، خدا را نیز تحمل نمی کند.
ای علی عزیز، مگر نه این که این مردم، اختیارات و اموالشان را به امانت به تو سپرده اند؟ آیا نباید بدانند تو با اموالشان چه کرده ای و چه می کنی؟ این مردم می خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان و چه مقدار از پولشان را به لبنان و سوریه و به هرکجای این دنیای بزرگ بخشوده ای!
این مردم می خواهند بدانند چه پولهایی با اشاره ی تو، به کجاها سرازیر شده است.علی جان مردم ما آیا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کرده ای؟ اطمینان دارم که تو با آغوش باز از خواست ها و پرسش های مردم استقبال خواهی کرد. اساسا تو به همین خاطرهاست که خواستنی هستی.
وسرآخر:
این مردم از تو می خواهند بنا به ضرورت های این روزگار، بار سنگین این همه مسئولیت های جوراجور خود را به شانه ی آنان و نمایندگانشان بگذاری. خودت را خلاص و راحت کن. درفردای قیامت تو باید به تک به تک این همه مسئولیت پاسخ بدهی. بیا و از دامنه های رهبری، به قله ی بلند آن بازگرد. جای تو، آنجاست.
از همان بالا، مردم را رهبری کن. که تو، آن بالا اگر که بایستی، هم خواستنی ترخواهی بود، هم تماشایی تر، وهم در کار رهبری جامعه، موفق تر. مارا دراین مشورت، یاعلی، با تو خیرخواهی است. می دانیم که می دانی.
علی جان، خودت خوب می دانی که بدون استثنا، دلیل خیزش های مردمی این روزها درکشورهای اسلامی و غیر اسلامی، از کجا ناشی می شود. از: رهبری های طولانی و مبسوط الید. که یک نفر، با قدرتی ماورایی، برهمه ی ارکان یک کشور سلطه داشته باشد و به کسی نیز جوابگو نباشد و کسی را نیز حق اعتراض و نقد او نباشد. خودت خوب می دانی که اگر صدام را آمریکایی ها سرنگون نمی کردند، مردمش این روزها او را سرنگون می کردند. صدامی که جزقلب مردم ، جایی را لایق حضور خود نمی دانست.
رهبر لیبی نیز مگر جز این خصوصیات دارد؟ ویا رهبر مردم سوریه؟ فصل مشترک همه ی اینان، بلامنازع بودنشان است. که برکل مقدرات کشورشان حاکم اند و کسی را یارای اعتراض به آنان نیست.
قانون ، برای این رهبران، شکلاتی است که به وقت ضرورت، به دهان مبارک می برند و نرم نرم به مکیدن آن مشغول می شوند. یا قانون، برای اینان، جامی از شراب است که سرمی کشند تا فراموش کنند مردمی نیز هستند و این مردم حقی وحقوقی نیز دارند. ویا : قانون حبه تریاکی است که باید برسر وافور کیفوری نهاد و مردم را بخاطر جهل مکرر و جهل مرکبشان ستود.
علی جان، این روزها، ما، با تمام قامت، سرنوشت خود را به سرنوشت بشاراسد قاتل و سرکوبگر گره زده ایم. مردم معترض او را فتنه گر می خوانیم. و در سرکوب آنان، با بشاراسد همراهی می کنیم. اخبار کشتار مردم مسلمان سوریه را جلوی چشم مردم دنیا، سانسور می کنیم. چرا؟ چون اطمینان داریم:مشابهت سقوط بشار اسد، گریبان خود ما را می فشارد.
علی جان، چه خوب که به این دنیا آمدی تا به بزرگان و مسئولان و رهبران جهان، و به ویژه به رهبرما بگویی : ای برگزیدگان مردم، مردم، از شما جز عدالت و درستی و راستی و پاکدستی و گذشت و بردباری نمی پسندند. پوزش خواهی شما از مردم، به تناسب هرخطایی که مرتکب شده اید، کمترین حق بدیهی مردم شماست.
و دم گوش رهبرما بگویی:
سیدعلی عزیز، تا دیرنشده، صدای اعتراض مردمت را بشنو! وشانه های خودت را از زیر بار این همه مسئولیت بدر ببر. خودت را سبک کن. به مردمت بها بده. و مسئولیت های بی شمار خود را به شانه های خود مردم بسپار. مگرنه این که این مردم، هماره در سخنان تو، فهیم و همراه و با خردند؟ جای تو آن بالاهاست. قله، بله، آنجا جای توست. بپای خیز. دستت را به من بده . یاعلی !
محمد نوری زاد- بیست و پنجم خرداد سال نود

آخرین اخبار پنج شنبه 26 خرداد 1390