نشان فیس بوک
۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه
آیتالله بیات زنجانی: چرا به جای برخورد با هتاکان، یاران صدیق امام و انقلاب را مورد بدترین بیمهریها قرار دادهاند؟
چکیده :آیا هدف ما از آن زجرهائی که در دوران سابق کشیدیم، برپائی چنین شرایطی بود؟ چه بلائی بر سر اخلاق و انصاف در یک کشور اسلامی آمده که در مرئی و منظر عمومی اینگونه عمل میشود؟ آیا این موضوع مصداق کلام مبارک مولی الموحدین نیست و آیا ما مسلمانان نباید از دیدن و شنیدن چنین خبری بمیریم...
آیتالله بیات زنجانی، از مراجع تقلید، با اشاره به تصاویر منتشر شده از توهینهای صورت گرفته در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم(ع) به دختر آیتالله هاشمی رفسنجانی، این توهینها را مصداق حد قذف دانست و همچنین با اشاره به برخوردهای صورت گرفته با مدیران دوران دفاع مقدس و مبارزان با رژیم شاه، پرسید که چرا به جای برخورد با عوامل چنین هتک حرمت هایی، یاران صدیق امام و انقلاب را مورد بدترین بیمهریها قرار دادهاند؟
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید، سخنان امروز – یکشنبه ۸ اسفند ۸۹ – در پایان درس خارج فقه خود را با آیهی استرجاع (إنّا لله و إنا إلیه راجعون) آغاز کرد و سپس با اشاره به هتک حرمتها و اهانتهای به شدت آزار دهنده و تأسفبار پیشین و اخیر در مورد هموطنان، گفت: آیا هدف ما از آن زجرهائی که در دوران سابق کشیدیم، برپائی چنین شرایطی بود؟
ایشان همچنین با اشاره به برخوردهای صورت گرفته با نرگس محمدی و نامهی اعتراضی وی، گفت: با خود میاندیشم که اتفاقاتی از این دست همانند اینکه مدتی قبل گروهی – به اسم اجرای حکم اسلام و بدون کسب اجازه – به حریم منزل یک انسان مسلمان وارد شدند و حرمت یک زن را، آن هم در محیط امن خانه اش هتک کردند را چگونه هضم کنم؟!
متن اظهارات آیتالله بیات که در پایگاه اطلاعرسانی دفتر ایشان منتشر شده، بدین شرح است:إنّا لله و إنا إلیه راجعون
“وَ لَقَدْ بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاَةِ الْمُسْلِمَةِوَ الاُْخْرَى الْمُعاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وَ قُلْبَها وَ قَلائِدَها وَ رِعاثَها، ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلاّ بِاِلاْسْتِرْجاعِ وَ الاِْسْتِرْحامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وافِرینَ، ما نالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ، وَلااُریقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کانَ بِهِ عِنْدى جَدیراً”…
امام علی بن ابیطالب(ع) در خطبۀ جهاد نهج البلاغة – خطبۀ ۲۷ – به خاطر اهانتی که به یک زن اهل کتاب شده است، میفرماید: اگر کسی این خبر را بشنود و از غصه بمیرد، نه تنها جای ملامت ندارد بلکه در نزد من حق با اوست.
پیش از این هم بنده، به واسطه اخبار متعدد، نامهها و تظلم خواهیهای حضوری افراد محترم و شهروندان مکرم، به کرات در جریان هتک حرمتها و اهانتهای به شدت آزار دهنده و تأسفباری که در مورد عزیزان هموطنمان صورت گرفته بود، قرار گرفتم که در مواردی مطابق با تکلیف شرعی امر به معروف و نهی از منکر بدانها اشاره کرده و تذکراتی نیز دادهام، اگرچه با کمال تأسف ترتیب اثری بدانها داده نشده است.
با این وجود در کمال تعجب و ناباوری و با وجود تمامی تذکرات داده شده از سوی بزرگان و دلسوزان، روز گذشته شاهد تصاویری بودم که حقیقتاً مصداق استرجاع و توسل به آیۀ شریفۀ “انّا لله و انا الیه راجعون” بود چرا که یقیناً پس از دیدن این تصاویر، تنها مأمنی که احساس کردم در این شرایط به جز او هیچ پناهگاهی وجود نداشته و ندارد، ذات مقدس حضرت حق است.
با خود میاندیشم که اتفاقاتی از این دست همانند اینکه مدتی قبل گروهی – به اسم اجرای حکم اسلام و بدون کسب اجازه – به حریم منزل یک انسان مسلمان وارد شدند و حرمت یک زن را، آن هم در محیط امن خانه اش هتک کردند را چگونه هضم کنم؟!
آیا هدف ما از آن زجرهائی که در دوران سابق کشیدیم، برپائی چنین شرایطی بود؟ چه بلائی بر سر اخلاق و انصاف در یک کشور اسلامی آمده که در مرئی و منظر عمومی و آن هم در لحظات ملکوتی اذان و با وجود شنیده شدن صدای اذان، با یک زن محجبۀ مسلمان اینگونه عمل میشود؟ آیا این موضوع مصداق کلام مبارک مولی الموحدین نیست و آیا ما مسلمانان نباید از دیدن و شنیدن چنین خبری بمیریم؟
متعجبم از اینکه وضعیت به شکلی درآمده که عدهای در این کشور به راه میافتند و هتک حرمتهائی میکنند که براساس فقه شیعه مصداق “حد قذف” است و احدی به آنها متعرض نمی شود! “فأین تذهبون؟!”
آیا این سؤال از سوی مؤمنین و متدینین جامعه جا ندارد که با وجود گذشت بیش از یک سال، اگر با مسببین فاجعۀ کهریزک برخورد قانونی و مناسب میشد، امروز دیگر شاهد ورود به حریم خانوادهها و بدتر از آن چنین پردهدری هائی در مناظر عمومی نبودیم؟
آیا این دغدغه هموطنانمان به جا نیست که اگر با هتک حرمت کنندگان به شبهای قدر و احیاء در مقابل منزل یکی از یاران امام و انقلاب برخورد میشد، دیگر نمیدیدیم که در کنار مرقد شریف و متبرک حضرت عبدالعظیم(ع) چنین کارهائی صورت بگیرد؟
آیا طرح این پرسش به جا نیست که چگونه و بر چه اساس در این شرایط، به جای برخورد با چنین افرادی، به سراغ یاران صدیق امام و انقلاب رفته و به صرف اعتراض، آنانی را که در روزهای مبارزه با رژیم ستمشاهی در صف اول مبارزات بودهاند و روزهای سخت دوران دفاع مقدس را با مدیریت اجرائی خود به بهترین نحو ممکن پشت سر گذاشتهاند، مورد بدترین بیمهریها قرار دادهاند؟!
خداوند را شاهد میگیرم که هر بار چنین اتفاقاتی در جامعه رخ داد، از باب عمل به تکلیف تذکراتی دادهام و پس از آن سیل تهمتها و هتاکیها است که روا داشتهاند ولی با این وجود از عمل به تذکر و نهی از منکری که خداوند ما را بدان مکلف داشته، دریغ نکرده و نخواهم کرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتهنامه فرزندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی به مراجع معظم تقلید
چکیده :تنها جُرم آقایان موسوی و کروبی آن است که بنا بر تجویز امیر مؤمنان علی (ع ) بدون لکنت زبان به نصیحت دست اندرکاران امور پرداخته اند. سزاوار است که حضرات آیات عظام، به برخی سردمداران حکومت گوشزد کنند که خداوند کسانی را از افتادن در ورطه خطا باز می دارد که دچار غرور نشوند و قدرت های پوشالی دنیایی آنان را غره...
فرزندان مهدی کروبی و میرحسین موسوی در نامهای خطاب به مراجع معظم تقلید، از ایشان خواستند که غمخوار مظلومان باشند و از اقدامات غیرقانونی که به نام اسلام صورت میگیرد، جلوگیری کنند.
به گزارش کلمه، در این نامه از مراجع بزرگوار تقلید خواسته شده که به سردمداران حکومت دربارهی خطاهایشان تذکر دهند، و تصریح شده است: تنها جُرم آقایان موسوی و کروبی آن است که بنا بر تجویز امیر مؤمنان علی (ع ) بدون لکنت زبان به نصیحت دست اندرکاران امور پرداخته اند و عده ای در کشور که حاضر نیستند به کمبود سعه صدر خویش – که به فرموده امام علی (ع) لازمه ریاست و حکومت است – اعتراف نمایند، به جُرم تراشی های واهی علیه این دو سرباز فداکار مردم پرداخته اند.
فرزندان موسوی و کروبی همچنین با تاکید بر اینکه “به حق جویی پدران و استقامت مادران خویش می بالیم” نوشتهاند: ما براین باوریم که والدینمان نه تنها گناهی مرتکب نشده اند بلکه کلمه حق را به مصداق خواست الهی بر زبان رانده اند و آیا همین واهمه از بیان حقایق در منظر عمومی مردم و زندانی کردن این چهار عزیز، بهترین دلیل بر حقانیت والدین زندانی ما نیست؟
متن کامل نامه فرزندان مهدی کروبی و میرحسین موسوی به مراجع عالیقدر شیعه، بدین شرح است:بسمه تعالی
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم
محضر مبارک مراجع عالیقدر شیعهسلام این فرزندان دردمند خویش را پذیرا باشید. اگر نبود جواز قرآنی در خصوص فریاد مظلوم به خاطر ظلمی که بر او رفته، قطعاً دم فرو می بستیم و در خلوت خود، رفع ظلم را تنها از قادر متعال درخواست می کردیم ، که صد البته دادرس و دادستان اصلی اوست. و اگر نبود سابقه صدها ساله علمای بزرگ و مراجع گرانقدر تشیع که همواره پناهگاه مظلومان و حامی اسلام اصیل در برابر دیدگاههای انحرافی بوده اند یقیناً مصدع اوقات شریف نمی شدیم .
حضرات آیات عظام!قطعا استحضار دارید که پس از بیست و یک ماه هتاکی های ناجوانمردانه نسبت به آقایان حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی و مهندس میر حسین موسوی، از دوهفته پیش این دو معتمد امام(ره) و یاور دلسوز مردم به همراه همسران مؤمن وفداکارشان به بند کشیده شده اند و با کمال تأسف حتی از حقوق ساده سایر شهروندان برخوردار نمی باشند و حقوقی همچون دسترسی حضوری یا تلفنی به خانواده و تأمین مایحتاج اولیه نیز از ایشان دریغ شده است. به بند کشیدن موسوی که علاوه بر هشت سال نخست وزیری کشور در سخت ترین شرایط پس از انقلاب، در سال های پس از آن نیز همراه صدیق کشور و مردم در عرصه سیاست و فرهنگ و هنر بوده است و زندانی شدن کروبی که حدود پنجاه سال از عمر خویش را صرف مبارزه در راه تحقق اسلام اصیل کرده و چندین دوره ریاست مجلس و بنیاد شهید را به عهده داشته است و بازداشت یک فرزند او به اتهام واهی جاسوسی و اشغال خانه فرزند دیگر او در حالی صورت گرفته که هنوز در هیچ محکمه صالح مطابق با قوانین حقوقی کشور به اتهام افکنی های واهی علیه ایشان رسیدگی نشده است. ما معتقدیم تنها جُرم آقایان موسوی و کروبی آنست که بنا بر تجویز امیر مؤمنان علی (ع ) بدون لکنت زبان به نصیحت دست اندرکاران امور پرداخته اند و عده ای در کشور که حاضر نیستند به کمبود سعه صدر خویش – که به فرموده امام علی ( ع ) لازمه ریاست و حکومت است – اعتراف نمایند، به جُرم تراشی های واهی علیه این دو سرباز فداکار مردم پرداخته اند.
حضرات آیات عظام!
ما یقین داریم آقایان موسوی و کروبی در بیان انتقادات و اعتراض های خود، جز رضایت خالق متعال و مصلحت بندگان شریف را در نظر نداشته اند، هرچند گام گذاشتن در این مسیر برخلاف مصالح شخصی و خانوادگی آنها بوده است و کیست که نداند آنها اصولا نه نیازمند شهرتند و نه تشنه قدرت. آنها اکنون نیز به اقدامات و اظهارات خود افتخار می کنند و حتی اگر به فرض این اقدامات و اظهارات، به مذاق عده ای خوش نیاید؛ چرا می خواهند با اتکا به قدرت های ظاهری و دنیایی، پدران ما را از انجام وظیفه شرعی و قانونی شان در جلوگیری از کژی ها باز بدارند؟ در حالی که آنها هیچ یک جز خدمت و تصحیح امور نخواسته اند؛ اولا به چه علت از حقوقی که گفته شد، محروم بوده و در وضعیت بدی مانند شرایط حاضر قرار گرفته اند؟ ثانیا مشخص نیست که مادران متعهد و مهربان و صبور ما جز خیرخواهی و رفتاری طبیعی مطابق جایگاه خود چه کرده اند که هم اکنون دو هفته است هیچ خبری از آنها در دست نمی باشد؟ سوم آنکه چرا بر خلاف نص قانون اساسی که بعضی از روحانیون و مراجع معزز نیز در تدوین آن نقش داشته اند، عده ای به خود حق می دهند آنها را حتی از حقوق اولیه محروم کنند؟ ما براین باوریم که والدینمان نه تنها گناهی مرتکب نشده اند بلکه کلمه حق را به مصداق خواست الهی بر زبان رانده اند و آیا همین واهمه از بیان حقایق در منظر عمومی مردم و زندانی کردن این چهار عزیز، بهترین دلیل بر حقانیت والدین زندانی ما نیست؟ آیا محروم ساختن این زندانیان افتخارآفرین از بدیهی ترین حقوق متهمان، ثابت نمی کند که اهرم های فشار بدون توجه به قانون و شرع، به دنبال خاموش کردن صدای حق دو یاور بزرگ و دلسوز کشور ،اسلام و مردم هستند؟ اکنون نیک واقفیم که نگرانی پدران ما از سرنوشت چهره های گمنام زندانی شده بیراه نبود که اگر بر پدران ما که در عرصه داخلی و خارجی گمنام نیستند، چنین جفا می رود، باید اندیشید که بر گمنامان بی پناه دیگر چه جفاها رفته و می رود؟ ما پیشتر هم شاهد آن بودیم که در شب های قدر پنج شب متوالی تعدادی گماشته، در مقابل خانه این خدمتگزاران مردم تجمع کرده و به تخریب خانه و شکستن درها و شیشه ها و فحاشی و تیراندازی پرداختند و با این حال هیچ گونه برخوردی نیز از سوی دستگاه قضاوت اسلامی با این تعدی گران نشد. باری، نگرانی ما بیجا نیست، چرا که اکنون عزیزان ما در دست کسانی گرفتارند که بارها تنفر و خشم خود نسبت به آنان را به ما نشان داده اند و اکنون هویت خود را از ما پنهان می سازند.
حضرات آیات عظام!ما فرزندان مهدی کروبی، کودکی خود را پشت در زندان های رژیم گذشته گذرانده ایم و بارها با چشم نگران، پدر دستگیر شده توسط ساواک را از پشت میله های زندان و در ملاقات ها تعقیب کرده ایم؛ و ما فرزندان میرحسین موسوی هم از نخستین سالهای زندگی، طعم سختی ها و خطرات فراوانی که پدرمان را تهدید می کرده است چشیده ایم؛ و اکنون همگی به حق جویی پدران و استقامت مادران خویش می بالیم. آنها نیز به وعده الهی در خصوص عدم پایداری ظلم ایمان دارند، اما اینها دلیل موجهی نیست که در مقام فرزندانی دل نگران، حقوق تضییع شده پدران ومادران مان را پیگیری نکنیم. ما در این راه قبل از هرکس، به مراجع معظمی تظلم می کنیم که همواره غمخوار مظلومان بوده اند. چنان که در روزهای اخیر نیز علیرغم فشارها، حق جویی برخی از مراجع را در اعتراض به ظلم شاهد بوده ایم. بی شک در این برهه حساس از تاریخ ایران که متأسفانه بسیاری اقدامات غیر قانونی به نام اسلام انجام می شود، نقشآفرینی حضرات مراجع عظام می تواند از تحمیل هزینه هایی جبران ناپذیر بر اسلام و ایران عزیز جلو گیری نماید. سزاوار است که حضرات آیات عظام، کلام فروتنانه و درس آموز حضرت امام علی (ع) را به برخی سردمداران حکومت یادآوری فرمایید که «انی لست فی نفسی بفوق ان اخطأ، لا امن من ذلک نفسی الا ان یکفی الله من نفسی» و به آنان گوشزد کنید که خداوند کسانی را از افتادن در ورطه خطا باز می دارد که دچار غرور نشوند و قدرت های پوشالی دنیایی آنان را غره نسازد.
سلامت و مزید توفیقات حضرات مستطاب عالی را مسئلت داریم و خود را محتاج ادعیه خالصانه آن جنابان می دانیم.
فرزندان مهدی کروبی و میرحسین موسویدستور حصر نخست وزیر امام (ره) از بیت رهبری صادر شده است
چکیده :هیچ مقامی تا امروز و پس از این همه مدت حاضر نشد مسئولیت حصر را بپذیرد و یا آن را انکار کند. ضرغامی، حسینیان، محسنی اژهای و شریعتمداری کمتر از آناند که بتوانند به موضوع حصر مشروعیت ببخشند؛ اگرچه کاملاً از جزئیات آن باخبر باشند و سعی کنند با استفاده از واژهٔ «ضد انقلاب» عمل انجام شده را توجیه کنند. فتوای...
کلمه: تند روترین لایهٔ اقتدارگرایان، تجمع ۲۵ بهمن را بهانه کرد تا خطِ قرمز برخورد با سران سبز را بشکند و آنها را حصر کند. این الگوی حصر و شیوهٔ برخورد با رهبران سبز در نوع خود در تاریخ کشور بیسابقه است.
حصرِ میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از سابقون انقلاب و مدیران طراز اول کشور که در سختترین شرایط در نجات ایران و نظام سهم عمدهای داشتهاند به اندازه کافی غیر قابل قبول، غیر قانونی و غیر شرعی است که مسوولان حاکمیت در هیچ رده ای تا امروز جرات موضع گیری را در مقابل موضوع حصر نداشتند و مسئولترین مقامات در این خصوص سکوت کردند. بعید است هیچ مرجع قانونی بتواند حصر آنان را آن هم به همراه همسرانشان! مقبول بداند و یا هیچ مرجعِ دینی، مبانی شرعی و اخلاقی این برخورد را بیان کند و به عواقب دنیوی و اُخروی آن نیاندیشد.
هیچ مقامی تا امروز و پس از این همه مدت حاضر نشد مسئولیت حصر را بپذیرد و یا آن را انکار کند. ضرغامی، حسینیان، محسنی اژهای و شریعتمداری کمتر از آناند که بتوانند به موضوع حصر مشروعیت ببخشند؛ اگرچه کاملاً از جزئیات آن باخبر باشند و سعی کنند با استفاده از واژهٔ «ضد انقلاب» عمل انجام شده را توجیه کنند. فتوای جنتی هم برای اقتدارگریان تنها کارکرد درونی دارد و کاملا مشخص است که به او گفته اند تا از تریبون نماز جمعه چه بگوید و به نوعی حجت شرعی برای خود آن هاست، نوعی حجت شرعی از جنس فتواهای صادره برای قتلهای زنجیرهای و یا فتواهایی که در روزهای اخیر مفتی های لیبی به نفع قذافی صادر کردند.
واکنش فراگیر و سراسیمهٔ مجلسیان و موضع گیری بعضی از چهرههای خاص، نشان میدهد که آمر اصلی حصر «دستگاه حاکمه» است. دستگاهی که علیرغم عدم رسمیت، نفوذ کافی در بیوت و مراجع تصمیم گیری دارد. نفوذی که میتواند هاشمی، ناطق نوری، قالیباف و بسیاری از چهرههای دیگر را هم به اطاعت امر وادارد. عوامل اصلی حصر اگر رسماً از رهبری دستور نگرفته باشند، قطعاً ریشهای در بیت رهبری دارند. تنها جایی که میتواند فرمان آتش را به این همه افراد صادر کند، بیت رهبری است. آمران وعوامل اصلی حصر جنتی را گفتهاند تا در نماز جمعه فتوای برخورد با سران سبز را صادر کند، دادستان کل را گفتهاند تا آنها را ضد انقلاب بنامد، احمدینژاد را گفتهاند که خاموش بنشیند، صدا و سیما را گفتهاند که شعار مرگ و اعدام سر دهد و وزیر اطلاعات را به مصاحبه واداشتهاند؛ مصاحبهای که مصلحی از عهدهٔ آن برنیامد و کار را از قبل خرابتر کرد. آملی لاریجانی پیش از این گفته بود که در برخورد با رهبران معترض فقط از رهبری سفارش می گیرد. اما جدای از اینکه بنابر اخبار رسیده دستور حصر از رهبری و یا بیت رسیده است پاسخ این پرسش همچنان مبهم است که آیا جزئیات حصر از قبیل قطع هر گونه تماس تلفنی با خانوده ها و فرزندان و بی خبری مطلق و نیز اقدام برای زندان خانگی بدون هیچ گونه محاکمه و دادگاه نیز با نظر رهبری صورت گرفته است یا نه؟شواهد حاکی است که آنها دستشان خالی است، نه تنها نکته ضعفی از فرزندان انقلاب ندارند، بلکه دستاویزی هم برای برخورد آنان نتوانستهاند بسازند. ۲۰ ماه است که تمام اصحاب و اعوان خود را فراخواندهاند اما نتوانستهاند که در پاکی رهبران سبز خدشهای وارد کنند. برگهٔ فتنه تاریخ مصرفش را از دست داده است، همین که هربار به تمام شدن فتنه استناد میکنند و به رسیدن زمان محاکمه و یا از ضد انقلاب میگویند، یعنی به بیخاصیت شدن آن پی بردهاند. خشونت و بخصوص برخورد مسلحانه، از اسبابِ ترس به اسبابِ دردسر تبدیل شده است. بیدلیل نیست که شهیدان را یا میدزدند، یا انکار میکنند و یا زنده میسازند. طبق اخبار واصله بدنهٔ اصیل و معتقد نظامی کشورمان در این باره حساس شده است. زندانها پرتر شدهاند و دیگر کسی را ندارند که با دستگیری او رعبی ایجاد کنند و نصرتی بیابند، بازگشت سرافرازانهٔ رمضانزاده و نوری زاد و مقاومت جانانه اسرای سبز بر شکست استراتژی زندان گواهی میدهد. با حصر رهبران سبز هم، معلوم نیست دیگر چه کسی میتواند فریب خورده باشد، چه کسی را باید قدرت پرست نامید و چه کسی میتواند به زعم حاکمیت به جای دیکتاتورهای عربی بنشیند.
دستهای خالی، خیلی زود رو میشوند. بدنه ی آگاه جنبش به صرافت پی برده است که دستور حصر از کجا آمده است. جنبش سبز به جای آنکه به بـُـرد بیاندیشد بر ادامهٔ همین راه با صبر و استقامت تمرکز میکند. ادامهٔ بازی در یک روند طبیعی میتواند به باخت سرکوبگران تبدیل شود زیرا ترس از شکست در آنان موج می زند اما در جنبش چنین ترسی دیگر وجود ندارد. مگر بر سبز اندیشان چه فشار و محدودیت و تهمتی باقی مانده است که وارد نکرده باشند. صبر بر ادامه و تداوم همین بازی برای جنبش کم هزینه است اما برای مستبدان بسیار پر هزینه است. هر روز که میگذرد گزینههای پیش رو برای جنبش بیشتر میشوند و اطلاعات حاکمیت از حقیقت جنبش و واکنش آن ناقصتر میشود. فرار نهادهای مسئول از خبر رسانی در خصوص حصر، دستان خالی مصلحی و تسلط ۲۰ درصدی وزارت اطلاعات بر حقیقت و حقانیت جنبش سبز بهترین شاهدند. جنبش سبز و همراهان آن صدها بار خواست بی کم و کاست قانون اساسی را فریاد زدند اما فتنه گر و ضد انقلاب خوانده شدند و تصویری دروغ و تحریف شده از انان در رسانه های رسمی رواج داده شد. کسی که باد بکارد طوفان درو می کند. مسوول پیامدهای رادیکال شدن افکار عمومی دقیقا همین شیوه عمل آقایان است.
آیتالله صانعی: حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی، نشان از درماندگی و ضعف سیاسی عاملان و آمران آن دارد
چکیده :جای بسی تاسف و تعجب است که برخی از افراد، اعتراض معترضین سیاسی را در جامعه فاقد هرگونه پایگاه و جایگاهی دانسته و آنرا دروغ و حیله پنداشته ولی با داشتن تمامی قدرتهای تبلیغی و رسانه ای از برگزاری یک دادگاه صالح علنی عاجز هستند تا در آن معترضان و منتقدان سیاسی نیز بتوانند از نظرات خود دفاع کنند و در نهایت جامعه خود قضاوت کند که حق با...
آیتالله یوسف صانعی، مرجع تقلید مقیم قم، در بیانیهای به شدت به حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی انتقاد کرد و با اشاره به اینکه قدرتهای استبدادی لااقل قیافهی قانونمداری میگیرند، دادگاههای سیاسی رژیم شاه را یادآور شد که در آن به متهمان اجازهی دفاع از اعمال و افکار خود داده میشد، و تصریح کرد: “برخی از افراد، اعتراض معترضین سیاسی را در جامعه فاقد هرگونه پایگاه و جایگاهی دانسته و آنرا دروغ و حیله پنداشته ولی با داشتن تمامی قدرتهای تبلیغی و رسانه ای از برگزاری یک دادگاه صالح علنی عاجز هستند تا در آن معترضان و منتقدان سیاسی نیز بتوانند از نظرات خود دفاع کنند و در نهایت جامعه خود قضاوت کند که حق با کیست.”
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید، حمله به معترضان سیاسی و حبس آنها را غیر اسلامی و غیر انسانی خواند، از موسوی و کروبی با تمجید و احترام یاد کرد، حصر آنها را رفتاری خواند که “با هیچ یک از موازین شرعی، قضایی، حقوقی و اجرایی هماهنگی نداشته و ندارد” و برای رهایی ایشان از حصر و حبس و توفیق خدمت آنها در جهت احقاق حقوق ملت دعا کرد.
متن بیانیه آیتالله صانعی که در پایگاه اطلاعرسانی دفتر ایشان منتشر شده، بدین شرح است:بسمه تعالی
« وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَار »
در چند هفته اخیر شاهد اتفاقاتی هستیم که هر چند در گذشته نیز سابقه داشته است اما روند بعضی از این اقدامات از نوادریست که با هیچ یک از موازین شرعی، قضایی، حقوقی و اجرایی هماهنگی نداشته و ندارد؛ در صورتی که قدرتهای استبدادی نیز از برگزاری دادگاه و استناد به قوانین کشور و اجازه دفاع به متهم (هرچند به صورت محدود) در جهت گرفتن قیافه قانونمداری و حاکمیت قانون استفاده می نمودند.
هنوز فراموش نکرده ایم که دادگاههای سیاسی در رژیم گذشته، فارغ از احکام ظالمانه و فرمایشی بودن آنها مانند دادگاههای نظامی دکتر مصدق و فدائیان اسلام و دهها محاکمه سیاسی دیگر، چگونه برگزار می شد و متهمان چگونه از اعمال و افکار خود دفاع می کردند که خود حکایت از این توجه در سیستم حقوقی و قضایی دارد.
با این حال پس از سی سال از انقلاب اسلامی که شعار آن حاکمیت آزادی و جمهوریت بر مبنای موازین اسلام و نفی استبداد بود، شاهد حملات مکرر غیر اسلامی و انسانی به معترضان سیاسی و حبس آنها هستیم و ناباورانه می بینیم که شخصیت های خدومی همچون زبدة السادات و الاخیار، ذوی العز و الاحترام؛ جناب آقای مهندس میر حسین موسوی و همسر مکرمه و فاضله ایشان و یار دیرین و معتمد امام، حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مهدی کروبی و همسر مکرمه ایشان بدون برگزاری هر گونه دادگاه و محکمه ای (هرچند صوری) و بدون اجازه دفاع به آنها در حصر خانگی با محرومیت از حقوق اولیه انسانی، قرار می گیرند. اعمال و رفتاری که نشان از درماندگی و ضعف سیاسی عاملان و آمران آن از اقناع افکار عمومی دارد.
جای بسی تاسف و تعجب است که برخی از افراد، اعتراض معترضین سیاسی را در جامعه فاقد هرگونه پایگاه و جایگاهی دانسته و آنرا دروغ و حیله پنداشته ولی با داشتن تمامی قدرتهای تبلیغی و رسانه ای از برگزاری یک دادگاه صالح علنی عاجز هستند تا در آن معترضان و منتقدان سیاسی نیز بتوانند از نظرات خود دفاع کنند و در نهایت جامعه خود قضاوت کند که حق با کیست.
امید آنکه هرچه زود تر خداوند متعال با رهایی آن بزرگان و دیگران از حصر و حبس، توفیق خدمت در جهت احقاق حقوق ملت را عنایت فرماید.
اشتراک در:
پستها (Atom)