نشان فیس بوک

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

بسیجی که امام می‌خواست

چکیده : مروز هم کشور به بسیجیانی نیاز دارد که از متن مردم بجوشند و در کنار مردم باشند و کارهای بزرگ را بخاطر خدا انجام دهند. امروز ایران نیاز به همکاری و همدلی آحاد مردم برای پیشرفت و آبادانی دارد و انجام "عمل صالح" در این روزگار عقب نیفتادن از دنیا و پاسداری از ارزش های انقلاب اسلامی است. مهم ترین ارزش های انقلاب اسلامی، مخالفت با استبداد و دیکتاتوری و تلاش برای حاکمیت اندیشه پاک اسلامی است . مقابله با ظلم و ظالمین و در کنار مظلومین بودن و مهربانی با آحاد مردم و برپایی عدالت در همه حوزها از رسالت هایی است که بسیج در این دوران می تواند به دنبال آن باشد تا محیطی پر از صفا و صمیمیت و بدور از کینه و نفرت در بین مردم ایجاد گردد.



پنجم آذرماه سی و یکمین سالگرد تشکیل بسیج مستضعفین، با تدبیر بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(س) است. مبانی تفکر بسیجی از سالیان دور مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی در ذهن امام خمینی شکل گرفته است. اگر به نوشته ها و سخنان امام از سال های ۱۳۴۰ هجری شمسی به این سو نگریسته شود، مشخص می گردد که ایشان راه حل مشکل مسلمانان را در بسیج همگانی علیه ظلم و جور حاکمان کشورهای اسلامی و قیام بر علیه دیکتاتوران می دانند. ایشان به آیه ” قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکروا ” تمسک جسته و از همه مسلمانان می خواهند که به صورت فردی و جمعی در راه خداوند، قیام نمایند.
با این نگاه ، امام خمینی توانست، قدرت جمع شدن انسان ها به دور یکدیگر را در صحنه اقدام علیه رژیم طاغوت به نمایش بگذارد و با کشاندن همه اقشار مردم از زن و مرد به خیابان ها و با دست های خالی ، رژیم مورد حمایت آمریکا را از اریکه قدرت به زیر بکشاند. این تجربه بزرگی بود که امام خمینی موفق شد در شرایط و دوران تبعید در نجف اشرف و فقط با کلام و بیان و اعلامیه، قدرت اسلام را در بسیج توده ها به ظهور برساند و با فریادهای الله اکبر مردم، شاه را برای همیشه از ایران فراری دهد و بساط استبدادی رژیم شاهنشاهی را برچیند. با چنین اندیشه ای بود که امام خمینی توانست بلافاصله پس از سرنگونی رژیم طاغوت، کشور ایران را به صورت یکپارچه حفظ نماید و نگذارد وعده شاه که می گفت با رفتن من، ایران، ایرانستان می شود، تحقق یابد. علاوه بر آن، ایشان موفق شد در شرایط ظهور گروه های تروریستی امنیت مردم را حفظ نماید و با دست و آراء مردم، نظام جمهوری اسلامی را بوجود آورد.
نگاهی به وضع عراق پس از حدود ۷ سال اشغال از سوی بزرگ ترین قدرت جهانی و ظهور نا امنی ها و بی ثباتی در این کشور، می تواند تا حدودی عمق فکر امام خمینی در تکیه بر قدرت مردم در ایجاد نظام جدید در ایران را، روشن سازد. ولی شکوفایی بسیج را باید در ایجاد نهادی دانست که به صورت سازمان یافته پس از اشغال لانه جاسوسی در تهران و نگرانی از حمله نظامی امریکا به ایران، از سوی امام خمینی پدید آمد. گرچه در آن دوران، شرایطی برای ظهور توانایی های بسیج در مقابله با حمله نظامی آمریکا به ایران پدید نیامد ولی با آغاز جنگ تحمیلی، درستی اندیشه و تدبیر امام در تشکیل چنین نهادی گرانسنگ، خود را به طور مستمر نشان داد.
حضور داوطلبانه مردم در جنگ عامل اصلی قدرت یافتن نیروهای مسلح و بیرون راندن ارتش متجاوز عراق از خاک ایران بود.بسیج در جنگ علاوه بر فداکاری و سلحشوری توانست فرهنگی را پدید آورد که ارزش های اسلامی در رفتار آنها متبلور شد به طوری که امام به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خوردند و از خداوند می خواستند که با بسیجیانش محشور گرداند.
بسیجی که امام تشکیل داد تفکر جدیدی را در حوزه دفاعی کشور بوجود آورد که مبنای برنامه ریزی های جنگی ایران شد. رفتاری که بسیجیان در برخورد با دشمن و در بین خود بوجود آوردند همه را به یاد آیه:” محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم” می انداخت. بسیجیان که از نوجوانان ۱۳ ساله تا سالخوردگان ۷۰ ساله در بین آنها یافت می شد،همگی از داوطلبینی تشکیل شده بودند که بن بست های عظیم در دوران جنگ تحمیلی را شکستند. آنها معتقد بودند که “کار نشد ندارد” و “مشکل ترین امور در برابر اراده انسانی، رنگ می بازد”. با چنین تفکری بود که تحولات عظیمی در جبهه های جنگ رخ داد و رزمندگان اسلام توانستند با ظهور چنین قدرتی، قوای ارتش متجاوز را به تسلیم وادار کنند و لبه تیز جنگ را از سرزمین های ایران دور کرده و به خاک دشمن بکشانند.
در روزگار کنونی نیز مهم ترین موضوع مورد نیاز اندیشیدن در مورد تفکر بسیجی و مشخصات آن و نیز شرایط و فضایی است که در آن انسان هایی چنین فداکار و با فضیلت بوجود می آیند که می توانند الگوی دیگران باشند. بسیجیان جبهه ها را به دانشگاهی تبدیل کرده بودند که در آن روح معنوی خود را آنچنان به اوج می رساندند که امام می فرمود آنها در مسیر عرفان ره هفتاد ساله را چند شبه طی کرده اند و از علمای بزرگ معرفت و عرفان می خواستند که وصیت نامه آنها را با دقت مطالعه نمایند.
گرچه بسیج بیشتر به خاطر حماسه آفرینی های دوران دفاع مقدس در بین مردم شناخته شده است ولی بسیج فقط برای دوران جنگ و دفاع نیست . امروز هم کشور به بسیجیانی نیاز دارد که از متن مردم بجوشند و در کنار مردم باشند و کارهای بزرگ را بخاطر خدا انجام دهند. امروز ایران نیاز به همکاری و همدلی آحاد مردم برای پیشرفت و آبادانی دارد و انجام “عمل صالح” در این روزگار عقب نیفتادن از دنیا و پاسداری از ارزش های انقلاب اسلامی است.
مهم ترین ارزش های انقلاب اسلامی، مخالفت با استبداد و دیکتاتوری و تلاش برای حاکمیت اندیشه پاک اسلامی است . مقابله با ظلم و ظالمین و در کنار مظلومین بودن و مهربانی با آحاد مردم و برپایی عدالت در همه حوزها از رسالت هایی است که بسیج در این دوران می تواند به دنبال آن باشد تا محیطی پر از صفا و صمیمیت و بدور از کینه و نفرت در بین مردم ایجاد گردد و همه به سوی توحید که دعوت انبیاء الهی است پیش بروند.

وقتی ارباب قدرت، منتقدان را به قدرت‌طلبی متهم می‌کنند


وقتی ارباب قدرت، منتقدان را به قدرت‌طلبی متهم می‌کنند

مشی موسوی در برابر شیوه فرعونی

چکیده : قاعده فرعون های مست از قدرت نشنیدن صدای نصیحت گران و نرم نشدن در برابر نرمی زبان تذکر دهندگان و اصرار بر خودرایی شان است،‌ تا آن جا که در دریای غرور و تفرعن خود غرق شوند. اما مشی موسوی پرهیز از لسان فرعونی و دوری از زبان طعنه و تحقیر و خودبزرگ بینی و اطمینان از هدایت خود و ضلالت دیگران است.


۱٫ پیام ماه دانشجو و اخلاق سبز
پیام میرحسین موسوی به دانشجویان به مناسبت «ماه دانشجو» -ماهی که چند روزی است آغاز شده است و این سال نه تنها ۱۶ آذر آن، که هر روز آن روز ایستادگی و مقاومت در برابر استبداد و استعمار است- در انتها فرازی داشت که به اختصار، به مختصات جغرافیای اخلاقی و رفتاری جنبش سبز و راه سبز امید آن اشاره دوباره می‌کرد:
«یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع» در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه از جان مردم خسته از دروغ های پیاپی قدرتمندان برخاست و فضای این دیار را فراگرفت. یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را از آلودگی ها و نقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظار داشتن جامعه اخلاق بنیادی که در آن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، بیهوده است. و یادمان باشد که در این راه، شکست نیست، اما صبر و استقامت فراوان، و عدم ترس از پرونده سازی و سایر اقدامات سرکوبگرانه ضروری است. یادمان نرود که همه باهم می گفتیم نترسید نترسید ما همه با هم هستیم.»
نقد رذایل رایجی همچون ماکیاولیسم سیاسی و تقدم سیاست و قدرت بر اخلاق و مصلحت مردم، و نفی دروغ و عدم و شفافیت و ریاکاری و پنهان کاری، در کنار توصیه به فضایل ضروری برای اصلاح رذایل پیش گفته،‌ از جمله صبر و استقامت و نترسیدن و ایستادن در کنار هم در برابر سرکوب ها و فشارها تا رسیدن به صبح پیروزی و گشایش،‌ مضامین اصلی این بخش اخلاقی پیام میرحسین بود. مضامینی که جدید یا ناشناخته نیستند، اما به تکرار مداوم و هرروزه آنها نیاز داریم، تا دیدن و شنیدن هرروزه دروغ و وقاحت، بی اخلاقی و قدرت طلبی، و ریاکاری و سیاه کاری، قبح آنها را در نظرمان از بین نبرد، و تا روزهای سخت فشار و سرکوب و روزمرگی های ملالت و مرارت، اهمیت و ضرورت فضایلی چون صبر را از یادمان نبرد و ارزشهایی چون انسجام و اعتماد و همدلی و با هم بودن و به فکر همدیگر بودن را فراموش مان نکند و ترس و ناامیدی را بر جان مان مستولی نسازد.
۲٫ تا از خود شروع نکنیم …
اما به زعم نگارنده، این یادآوری های اخلاقی فراز مهمتر دیگری هم داشت، و آن توصیه به مراقبت از خود و شروع کردن از خود بود: «یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را از آلودگی ها و نقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظار داشتن جامعه اخلاق بنیادی که در آن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، ‌بیهوده است.» تنها جریان و حرکتی میتواند ادعای صلاح و اصلاح کند و دعوی اخلاقی و ارزشی داشته باشد، که این اصلاح اخلاقی را از خود شروع کند و تنها واجد جنبه های سلبی و انتقادی در قبال رذایل شایع و مسلط در جامعه نباشد، بلکه تیغ نقد اخلاقی را به سوی خویش نیز بگیرد، تا دائما از خطر آلوده شدن به رذایل و قبایحی که با آن ها میجنگد در امان باشد. دیو و ددهای اجتماعی موجودات خلق الساعه ی از آسمان بر زمین باریده نیستند،‌ بلکه درختان بدروییده و گیاهان آفت زده ای هستند که از بذرهای همین خاک و از دل همین زمین روییده اند،‌ خاک و زمین فرهنگی و اجتماعی ای که یکایک افراد اجتماع بخشی از آن هستند. لذا همواره باید خطر ریشه ها و بذرهای فاسدی را که اکنون درخت و ثمره مجسم و نهایی آن در پیش چشمان مان است، در خود نیز جستجو کنیم و با شروع از خود، خاک آینده فرهنگ و جامعه را از رویش دوباره کژی ها در امان بداریم.
جدای از این احتمال، خطر دیگری نیز به طور خاص در زمان چیرگی بدی ها و بداخلاقی ها و در زمانه سرکوب و مبارزه، افراد را تهدید میکند، و آن این است که در جنگ با سیاهی ها خود نیز به شکلی دیگر، گرفتار همان بدی ها و سیاهی ها شوند: وقتی در برابر صدایی بلند در بحث و مناظره صدایی بلند می کنیم، وقتی در برابر چهره ای برافروخته و درهم کشیده صورت در هم میکشیم و روی دژم میکنیم، وقتی خشونت می بینیم و میل به خشونت میکنیم، وقتی دشنام و توهین و افترا میشنویم و درون مان تیره میشود، وقتی توسل حریف را به دروغ و بی اخلاقی و بی تعهدی اش را به قانون و اصول می بینیم و برای عقب نماندن از او یا برای رسیدن به هدف های خیر خود عزم مقابله به مثل میکنیم، … در تمام این لحظه ها، سیاهی، محتوا و روش خود را به جنگنده با سیاهی ها هم تحمیل میکند، و مبارز و مقاوم را علاوه بر وظیفه ایستادگی و مقابله کردن، با وظیفه ای دیگر نیز روبرو میکند: این که بکوشد وقتی به جنگ هیولای بدی ها میرود، چون او دیوسان و ددمنش نشود.
۳٫ مشی موسوی و شیوه فرعونی
و یکی از بزرگترین این ددمنشی ها، چنان که در ابتدای پیام موسوی هم به آن اشاره شده است،‌ رذیلتی اخلاقی به دیرپایی عمر بشر به نام استبداد و تفرعن است، استبدادی که واجدان آن:
«… در جهت کسب پیروزی با حاکمیت ترس، از همان روشی استفاده می کنند که فرعون و همه فرعونیان بهره بردند. طایفه طایفه کردن مردم «با خودی و غیرخودی کردن ملت» و قرار دادن مردم در مقابل هم، تحقیر مردم با گوساله و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن برای واداشتن آنها به کرنش، و سرانجام رنگ قدسی بخشیدن به قدرت، که «انا ربکم الاعلی». و این آخری به گواهی تاریخ بدترین جنبه جباریت است. یعنی واجب است که اطاعت کنید و سوال نکنید و ما برتر از آن هستیم که مورد سوال قرار گیریم. آیا قانون گریزیهای گسترده و حساسیت در برابر خواست بازگشت بدون تنازل به قانون اساسی وعدم تمکین در مقابل رای مردم و گریز از انتخابات های آزاد و رقابتی غیرگزینشی و بستن روزنامه ها جز این معنی می دهد که عده ای خود را برتر از قانون و مستغنی از آرا و نظرات مردم می دانند؟»
این استبداد و تفرعنی است که خود را از همه برتر میداند و برای خود حقانیت مطلق قائل است و تنها خدا و دین خود را دین و خدای معتبر و بر حق میداند و مدام نگران آلوده شدن دین و سرزمین مردم -و در واقع و به این واسطه نگران حکمرانی خود- است. این استبداد برای حفظ خودمداری و حقانیت خود و امنیت خویش صدای اش را بلند میکند و با زبان درشت سخن میگوید و میکوشد با شوکت و حشمت خود معترضین و منتقدین را منکوب و مرعوب کند. از همین رو، کسی که عزم اصلاح و نصیحت این فرعون میکند بسیار مستعد آن است که مشی و شیوه و لسانی مشابه اتخاذ کند. برای پرهیز از این مقابله به مثل و فرعونی شدن در روش است که به موسی توصیه میشود در ابتدا «زبانی نرم» برگزیند،‌ باشد که فرعونی که طغیان و سرکشی کرده است به خود بیاید یا خاضع و متواضع شود: اذهبا الا فرعون انه طغی، فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او بخشی (طه، ۴۳-۴۴) چرا که اگر موسی هم مشی فرعونی پیشه کند،‌ دور بسته تفرعن هیچ گاه به انتها نمیرسد. نه تنها هدف موسوی، که مشی و شیوه و ابزار و وسیله مناسب موسوی نیز برای مبارزه با خوی و شیوه فرعونی لازم است. چرا که موسایی که با سحر فرعونی به جنگ بساط استبداد او برود، ناگزیر به بازی و شیوه و «شعبده بازی» قدرت مدار و دنیامحور او تن داده است، شعبده بازی ای که هر چه قدر هم که حیله و شگرد در چنته داشته باشد و هر چه قدر موجب تحیر عقول و ترس و ارعاب اولیه شود،‌ دست آخر ترفند و شعبده اش رو میشود و ساختگی و بی اثر بودن اش در برابر شیوه اخلاقی و حقیقی آشکار میشود: و الق ما فی یمینک تلقف ما صنعوا. نما صنعوا کید ساحر،‌ و لا یفلح الساحر حیث اتی / طه، ‌۶۹ (و آنچه در دست راست دارى بینداز، تا هر چه را ساخته‌اند ببلعد. در حقیقت، آنچه سرهم‌بندى کرده‌اند، افسون افسونگر است، و افسونگر از هر در که در آید پیروز و رستگار نمى شود.)
هر چند، قاعده فرعون های مست از قدرت نشنیدن صدای نصیحت گران و نرم نشدن در برابر نرمی زبان تذکر دهندگان و اصرار بر خودرایی شان است،‌ تا آن جا که در دریای غرور و تفرعن خود غرق شوند. اما مشی موسوی پرهیز از لسان فرعونی و دوری از زبان طعنه و تحقیر و خودبزرگ بینی و اطمینان از هدایت خود و ضلالت دیگران است. با این که موسی رسول الاهی است و شایسته ادعای حقانیت (چرا که به تعبیر قرآن «سلطان»، به معنای نشانه روشن و دلیل قطعی نزد وی است)، اما این فرعون است که از ضلالت موسی و پیروان اش و از هدایت خود و فرمانبرداران اش گویی مطمئن است، و این موسی است که -به امر الاهی- تا آخرین لحظه امید هدایت و نجات از فرعون نمیبرد و تا میتواند به زبان نرمی و نصیحت و توصیه و پیشنهاد و تذکر و تکرار سخن میگوید.
در برابر،‌ فرعون و فرعونیان، با این که دلیل و نشانه محکمی ندارند، چنان از راه خود مطمئن اند و چنان نظر خود را حق مطلق و راه آشکار می بینند، که نمیتوانند راه و نظر و عقیده دیگری را در کنار نظر خود حتی تصور کنند. تا آن جا که وقتی «ایمان آورده ای از جمع فرعون»، ‌که «ایمان اش را مخفی کرده است»، میگوید که ارائه نظرات مختلف بی ضرر است و گفتن نظر که مشکلی ندارد،‌ و استدلال میکند که «اگر موسی دروغگو باشد دروغ اش علیه خود او است، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسید، چرا که خدا کسی را که افراط کار و دروغزن باشد هدایت نمى‌کند»، فرعون باز سر خودسری بر میدارد و هیچ رای و نظری را در کنار نظر مختار بی چون و چرای خود تاب نمی آورد و به شیوه همه مستبدین خودرای میگوید: «جز آنچه مى‌بینم، به شما نمى‌نمایم، و شما را جز به راه راست راهبر نیستم» (و قال رجل مومن من آل فرعون یکتم ایمانه اتقتلون رجلا ان یقول ربی الله و قد جاءکم بالبینات من ربکم؟ و ان یک کاذبا فعلیه کذبه، و ان یک صادقا یصبکم بعض الذی یعدکم. ان الله لایهدی من هو مسرف کذاب. یا قوم لکم الملک الیوم ظاهرین فی الارض،‌فمن ینصرنا من باس الله ان جاءنا؟ قال فرعون: ما ارئکم الا ما اری، و ما اهدیکم الا سبیل الرشاد / غافر،‌۲۸-۲۹)
و بعد برای آن که نظرات مخالف با رای «درست» فرعونی اجازه «فاسد و آلوده کردن کشور» را پیدا نکنند و «دین و خدای مردم» را از بین نبرند، فرعون و فرعونیان از تمام «قوای قاهره» شان استفاده میکنند: کشتن فرزندان کسانی که نظری جز نظر فرعون دارند و طایفه طایفه کردن آنها و استضعاف طایفه ای از ایشان و …:
و قال الملاء من قوم فرعون اتذر موسی و قومه لیفسدوا فی الارض و یذرک و آلهتک؟ قال سنقتل ابناءهم و نستحیی نساءوهم و انا فوقهم قاهرون / اعراف،‌۱۲۷ (بزرگان گروه فرعون گفتند: آیا میگذاری موسى و گروهش در زمین فساد کنند و تو و خدایانت را ترک گوید؟ گفت: پسرانشان را خواهم کشت و زنانشان را زنده خواهم گذاش، و ما بر ایشان غالب و قاهریم.)
ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم یذبح ابناءهم و یستحی نساءهم، انه کان من المفسدین / قصص، ۴ (فرعون در آن زمین برترى جست و مردمش را فرقه‌فرقه ساخت. گروهی را زبون مى‌داشت و پسرانشان را مى‌کشت و زنانشان را زنده مى‌گذاشت که او از تبهکاران بود.)
هر چند، موسی و گروه اش در این جدال نابرابر راه و وسیله ای جز صبر و پاکی و پرهیزگاری اخلاقی و استعانت از خدا ندارند، راهی که البته در نهایت بر راه به ظاهر قاهر و غالب فرعونی پیروز است، ‌چرا که عاقبت کار از آن پرهیزگاران اخلاقی -و نه طاغوت ها و مستبدین و دروغگویان و مفسدان و ظالمین- است، و چرا که خداوند اراده کرده است که آنها که مورد ظلم و استضعاف قرار گرفته اند در نهایت وارث زمین و امام و پیشوای آن شوند:
قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا، ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده، و العاقبه للمتقین / اعراف، ‌۱۲۸ (موسى به گروه خود گفت: از خدا مدد جویید و صبر پیشه سازید که این زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش که بخواهد آن را به میراث مى‌دهد. و سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است.)
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلم ائمه و نجعلهم الوارثین / قصص، ۵ (و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روى زمین منت نهیم و آنان را امامان و پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.)
۴٫ ار فرعون درون تا فرعون برون
با این مقدمات، میتوان طرح بحث «فرعون درون» را در کنار این «پیام موسوی» و این دو جنبه اخلاقی آن -یعنی اهمیت رذیلت استبداد و اهمیت تزکیه اخلاقی خود- دید. با این نگاه، دیگر نباید بر آشفت که چرا کسانی که صاحب قدرت اند بر بی قدرتانی که از حداقل حقوق و آزادی ها نیز محروم اند نهیب اخلاقی میزند و آنها را از قدرت طلبی و تفرعن پرهیز میدهند. نباید تصور کرد برای کسانی که در ساختار رسمی قدرت نیستند بحث تفرعن و استبداد معنی ندارد و این تنها صاحبان حکومت و قدرت و دولت اند که باید به فکر خودمداری و استبداد رای های خود باشند و بکوشند از خوی و خلق فرعونی در پندار و گفتار و رفتار بپرهیزند.
دولتمداران و سیاستمردان یک سال و اندی پس از انتخابات، هنوز نمی توانند قدرت نرم شهروندان بی شماری را که زیر ساختار سخت سیاسی -و در واقع فراتر از آن- حضور و اثر دارند فراموش کنند یا نادیده بگیرند، چرا که این زندگی های ما است که به قوانین و ساختارها و چارچوب های اسمی اعتبار می بخشد. اگر این قدرت و حضور نرم با ساختار سیاسی برابری میکند،‌ پس آفات آن نیز میتواند به اندازه آفت زدگی قدرت سیاسی خطرناک باشد، چرا که همان زندگی ای که به ساختار سیاسی اعتبار میدهد، زمینه ساز آفات و کژی های آن نیز هست. و اگر تفرعن و استبداد در جان زندگی و فرهنگ ما ریشه بدواند و ما خود را از آن پاک نکنیم، شاخه ها و برگها و میوه ها و ثمرات خود را در ساختار اعتباری ای که از آن اعتبار میگیرد هم نشان خواهد داد.
درست است، از «فرعون درون» تا «فرعون برون» راه این همه نیست، چرا که فرعون برون، که این همه فساد و ظلم و مشکل از او است، مانند باقی رذائل، چیزی نیست جز بسط و پرورش و تجسم و تجسد یافته همان فرعون درون. همان فرعون درونی که درون یکایک ما بالقوه میتواند وجود داشته باشد، و در روزگار و شرایط مناسب میتواند چون اژدهای نفسی فروخفته ظهور و تجلی کند، روزی که قدرت مطلق «واقعی» و «بیرونی» را در دستان خود ببیند و همه چیز و همه کس را در ید قدرت خود بیابد. آن روز بعید نیست ما هم این صفات فرعونی را در خود باز بیابیم: این که چون فرعون و فرعونیان به اسم امنیت شهر و فاسد نشدن کشور و از بین نرفتن دین و عقاید مردم و به واقع برای حفظ حکومت و قدرت خود به دنبال «حاکمیت ترس و سرکوب» برویم، و مردم را بسته به نسبت شان با رای و نظر خود «خودی و غیرخودی» کنیم، و لسان تحقیر و طعنه و خوار و خفیف پنداشتن زیردستانی که بر آنها غالب و قاهر ایم برگزینیم و نصیحت و تذکر و انتقاد هیچ مشاور و منتقد و معترضی را به گوش نگیریم، و دست آخر این که به همه این خودمداری ها و خومحوری ها رنگ خدایی بزنیم و تفرعن و جباریت خود را در هاله الوهی بپیچیم و ببینیم.
مطرح شدن بحث «فرعون درون» را باید به فال نیک گرفت، چرا که همان طور که امروز می بینیم و همان طور که در طول تاریخ، سر بر آوردن استبدادهای مختلف را از دل انقلاب ها و آزادی خواهی های متعدد دیده ایم، از آن «فرعون درون» تا این «فرعون برونی» که هر روز نمونه مجسم و متجسدش را می بینیم و میشنویم و حس میکنیم و زندگی میکنیم، راه درازی نیست. پس هر چه قدر که این «فرعون برون» را بد میدانیم، خود را از آلوده شدن به رذایل اش مراقبت کنیم و پاک بداریم: از این که مخالف خود را بترسانیم و با ترساندن و بدون استدلال کردن و بدون شنیدن استدلال، صدای اش را خاموش کنیم و به جای حقیقت جویی و حق پویی، تنها به دنبال ثابت کردن پیروزی و غلبه خود بر حریف باشیم، از این که به خشونت چه در عرصه کلام -با توهین و دشنام و تخفیف مخاطب- و چه در عرصه بیرونی و فیزیکی دامن بزنیم و از آن وسیله ای برای غلبه و سلطه بجوییم، از این که نظرات خود را مطلق و معیار حقیقت بینگاریم و تمام عالم و آدم را بر مبنای آن تقسیم بندی و دسته بندی کنیم و از دل آن طایفه طایفه و گروه گروه و دسته دسته بیرون بکشیم و در برابر هم صف کشی کنیم، … و دست آخر این که قاعده اصیل اخلاق یعنی انصاف را رعایت نکنیم،‌ و درباره دیگران با ملاکی قضاوت کنیم که درباره خود به کار نمی بندیم.

واکنش مصطفی تاجزاده نسبت به اظهارات اخیر دادستان کل کشور


واکنش مصطفی تاجزاده نسبت به اظهارات اخیر دادستان کل کشور

اژه ای خود متهم است

چکیده : برخلاف میل دادستان وقت و در حضور او گزارش دادم که سه جلسه مورد ضرب و شتم و توهین و فحاشی قرار گرفته ام. و نیز با توجه به این که اطلاع دارم علاوه بر من آقایان صفایی فراهانی، سلیمانی، عرب سرخی، زیدآبادی، سحرخیز، حمزه کرمی، عبدالله مؤمنی، مهدی محمودیان و دیگر عزیزان مورد شکنجه و آزار واقع شده اند، متعجبانه می خواهم بدانم آقای اژه ای برچه مبنایی همه این موارد را تکذیب کرده است و اساساً مصادیق شکنجه از نظر ایشان چه هست؟ البته مسئولیت آقای اژه ای «دادستانی» است در حالی که خود «متهم» است زیرا اولاً آقای مرتضوی را که متهم ردیف اول جنایت کهریزک و شهادت دست کم 4 نفر از جوانان پاک این مرزوبوم است و هم چنین متهم ردیف اول پرونده دکتر زهرا کاظمی است، برای معاونت خود انتخاب کرده است و ثانیا او خود پس از انتخابات و در زمام وقوع اقدامات غیرقانونی در زندان ها، مدتی وزیر اطلاعات بوده و بسیاری از شکنجه ها در زمان وزارت ایشان رخ داده است.

سید مصطفی تاجزاده یکی از هفت شاکی از دخالت نظامیان در انتخابات سال ۸۸ امروز در ملاقات کابینی با همسرش از کلیه خویشان، دوستان و عزیزانی که مرحمت و ملاطفت نموده تولد پنجاه و سه سالگیش را در شرایطی که او امکان میزبانی و پاسخگویی مراحم ایشان را نداشته، به انحای مختلف مهربانانه تبریک گفته اند، از صمیم قلب تشکر کرد و از همسرش خواست که به شکل مقتضی مراتب قدرشناسی او را به همه دوستان همیشه همراهش و یاوران سبز جوان، اعلام دارد.
به گزارش کلمه وی هم چنین پس از اطلاع از توقیف مجله چلچراغ که درطول زمان انتشارش در نوع خود مایه امید و سرزندگی جوانان ایرانی بوده است، به شدت ابراز تأثر کرد و گفت: واقعا متأسفم که در کشور مدعی آزادی و دموکراسی ما در مجامع بین المللی، نه فقط روزنامه های اصلاح طلب و ارگان احزاب سیاسی، بلکه هر نشریه متعلق به مخالفان توقیف می شوند و حتی مجله ای چون چلچراغ تحمل نمی شود و این به معنای مسدود کردن همه راه ها و بسیار تأمل برانگیز است!
معاون سیاسی وزارت کشور اصلاحات در عین حال این گونه اقدامات را در جلوگیری از رشد و ترویج  اندیشه اصلاح طلبی عقیم دانست و گفت بی شک چلچراغ خاموش نمی ماند و چلچراغی ها راه  های دیگری برای حضور در میان جوانان هواخواهشان، تدبیر خواهند کرد که در اندیشه دیکتاتورها نمی گنجد.
مشاور رئیس جمهور سابقمان در این دیدار کوتاه غیرحضوری هم چنین در واکنش به اظهارات اخیر دادستان کل کشور که منکر هرگونه آزار و شکنجه و هتاکی در زندان ها شده بود، گفت: من توجه مردم را به درخواست تحقیق و تفحص زندانیان بند دوالف از مجلس شورای اسلامی جلب می کنم که به منظور روشن شدن همه آن چه در زندان برما گذشت، انجام شد و نیز شکایتی که خودم از قرارگاه ثارالله سپاه به دلیل ضرب و شتم و فحاشی و تهدید و روش های غیرقانونی در بازجویی ها دارم و امیدوارم قوه قضائیه حتی اگر قصد رسیدگی ندارد، با مخالفت ملاقات وکیل با من، مانع انجام مراحل رسمی این شکایت نشود. روز چهل و ششم بازداشتم که هیأتی از طرف آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه وقت و آن هم براثر فشارهای بیرونی بر این قوه برای پاسخ گویی به منظور سرکشی به وضعیت ما به زندان آمد، موارد فحاشی و ضرب و شتم و غیره را گزارش دادم. هم چنین روز شصتم هم در دیداری که آقای بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس باز هم براثر فشار خانواده ام برای پاسخ گویی در مورد وضعیت من در اتاق آقای مرتضوی صورت گرفت، برخلاف میل دادستان وقت و در حضور او گزارش دادم که سه جلسه مورد ضرب و شتم و توهین و فحاشی قرار گرفته ام. و نیز با توجه به این که اطلاع دارم علاوه بر من آقایان صفایی فراهانی، سلیمانی، عرب سرخی، زیدآبادی، سحرخیز، حمزه کرمی، عبدالله مؤمنی، مهدی محمودیان و دیگر عزیزان مورد شکنجه و آزار واقع شده اند، متعجبانه می خواهم بدانم آقای اژه ای برچه مبنایی همه این موارد را تکذیب کرده است و اساساً مصادیق شکنجه از نظر ایشان چه هست؟ البته مسئولیت آقای اژه ای «دادستانی» است در حالی که خود «متهم» است زیرا اولاً آقای مرتضوی را که متهم ردیف اول جنایت کهریزک و شهادت دست کم ۴ نفر از جوانان پاک این مرزوبوم است و هم چنین متهم ردیف اول پرونده دکتر زهرا کاظمی است، برای معاونت خود انتخاب کرده است و ثانیا او خود پس از انتخابات و در زمام وقوع اقدامات غیرقانونی در زندان ها، مدتی وزیر اطلاعات بوده و بسیاری از شکنجه ها در زمان وزارت ایشان رخ داده است. و اینک باید معلوم شود که کدام شکنجه ها در بند ۲۰۹ که در اختیار وزارت اطلاعات است، در زمان وزارت آقای اژه ای و کدام شکنجه ها در زمان مسئولیت آقای احمدی نژاد و سرپرستی اش بر این وزارت خانه انجام شده است؟
وی افزود: ضمنا در روزنامه ها خواندم که آقای اژه ای صدور بیانیه مهندس موسوی را به مناسبت ۱۶ آذر، که  هیچ روزنامه ای هم جرأت منتشر کردن آن را نداشته و متأسفانه از مفاد آن بی اطلاعم، جرم خوانده است! با این ادعاها آقایان مافی الضمیر خود را همراه با ترسی عمیق آشکار می کنند و نشان می دهند که اساساً افسانه انقلاب مخملی و انتخابات مسئله نیست بلکه مسئله اصلی تصمیم جناح حاکم برای سرکوب هرگونه نظر مخالف و هرگونه اعتراض و انتقاد و در نتیجه استقرار تک صدایی در جامعه است.
تاجزاده تاکید کرد: آقای اژه ای به جای مجرم خواندن فرزندان صادق امام و دلسوزان واقعی کشور باید هرچه سریع تر توضیح دهد که چرا به شکایت ۷ نفر از قربانیان بگیر و ببندهای فله ای رسیدگی نمی شود و بهتر است ایشان برای رعایت ظاهر هم که شده هرچه زودتر اقدام به تشکیل دادگاه رسیدگی به شکایت ما بنماید.
اطاعت محض و کورکورانه حتی نسبت به ولی معصوم ناروا است تا چهرسد به غیر معصوم. اطاعت ازولی فقیه در همان حد و اندازه ای است که در قانون اساسی آمده است.
زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود و ان علی مولا نهاد
گفت هر کس را منم مولا و دوست ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آنکه آزادت کند بند رقیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادی است مومنان را ز انبیا آزادی است

چکیده : امام باقر(ع) در حدیثی، هر گونه بیان غیر منطقی از ولایت را رد می‌کند. این حدیث به این امر می پردازد که کسانی که ولایت را به این معنا می گیرند که انسان به صرف اینکه ادعای ولایت داشته باشد هرچند عمل صالح انجام ندهند نجات می‌یابند، در خطا هستند. اما انحراف دیگر این است که کسی گمان کند پذیرش ولایت به معنای تعطیلی عقل و اطاعت کورکورانه است. آنچه انبیاء انسان‌ها را به آن دعوت می‌کرده‌اند اطاعت و تبعیت کورکورانه نبوده است. از آیات متعددی از قرآن مجید بر می‌آید که انبیاء مردم را به شنیدن سخنان آنان و تعقل درباره آن دعوت می‌کرده‌اند. اطاعت محض و کورکورانه حتی نسبت به ولی معصوم ناروا است تا چه رسد به غیر معصوم. اطاعت از ولی فقیه در همان حد و اندازه ای است که در قانون اساسی آمده است.


روز هجدهم ذی‌الحجه یکی از اعیاد بزرگ و مهم شیعیان است که یادآور حادثه‌ای است که در آخرین سفر حج پیامبر اسلام(ص) رخ داده است، در این روز هنگامی که پیامبر (ص) از حج بر می‌گشت در محلی به نام غدیر خم مسلمانان را جمع کرده، مطلب بسیار مهمی را با آنان در میان گذاشت. عبارت کلیدی پیامبر این بود که: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» هر کس من مولای اویم این علی هم مولای اوست.
مسلمانان عموما در اصل وقوع این حادثه و نیز اینکه پیامبر (ص) جمله فوق را به زبان آورده اتفاق نظر دارند، هر چند در تفسیر عبارت فوق با هم اختلاف دارند و شیعیان از آن جانشینی پیامبر را در مسائل دینی و سیاسی برداشت می‌کنند. کلید واژه این جمله که مورد اختلاف واقع شده واژه «مولی»، از ماده «ولایة» است. شیعه این واژه را به گونه‌ای معنا می‌کند که لازمه آن حجیت سخن و عمل علی(ع) است و بنابراین اطاعت و تبعیت از او واجب است. به هر حال این امر باعث شده است که کلمه «ولایة» به مهمترین واژه برای شیعیان تبدیل شود و درباره معنای آن بحث‌های زیادی صورت گیرد و توسعه‌هایی در کاربرد آن داده شود.
اما معنای این واژه چیست و آیا معنای آن با آزادی انسان و خود فرمانروایی او سازگار است؟ آیا معنای آن اطاعت محض و کورکورانه از انسان‌های دیگر نیست؟ این اشکالی است که در عصر جدید به دین وحیانی می‌شود. ایمانوئل کانت در مقاله‌ای تحت عنوان «روشنگری چیست؟» می‌گوید: مفهوم روشنگری این است که انسان باید از حالت کودکی که خودش برای خود ایجاد کرده بیرون آید، یعنی به نیروهای خارج از خود متکی نباشد، بلکه به درک و فکر خود اعتماد کند… بشریت در حال رسیدن به دوران بلوغ است و از قبول نیروهای خارج از خود، خودداری می‌نماید و درک و عقل خود را به کار می‌برد (کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، ص۹۰).
سخن فوق در واقع اندیشه بسیاری در عصر جدید است. ما حصل این سخن این است که مهمترین اصل برای بشر «خود فرمانروایی» است، و این بدین معناست که نباید از خارج کسی بر او فرمانروایی کند. به هر حال سخن غالب از عصر روشنگری به این سو این است که دین به طور کلی، یا قرائت‌هایی از آن، با خود فرمانروایی انسان ناسازگار است و باید کنار گذاشته شود (ر.ک. همان؛ کیوپیت، دان، دریای ایمان، ص۱۶۵؛ هاپ، واکر، معنای زندگی، ص۱۲۸-۱۳۰).
سخن ما در اینجا این است که آیا قرائت شیعه از دین، که قرائت ولایی است، با خود فرمانروایی انسان ناسازگار است؟ روشن است که اطاعت و تبعیتی که شیعه از آن سخن میگوید چیزی فراتر از اطاعت انبیاء نیست. حال سؤال این است که آیا اطاعت از انبیای الهی با «خود فرمانروایی» انسان ناسازگار است؟
ولی قبل از پرداختن به این پرسش باید به پرسش دیگری بپردازیم: آیا «خودفرمانروایی» انسان یک ارزش است؟ متون اسلامی چه پاسخی برای این سؤال دارند؟
اگر مقصود از «خود فرمانروایی» همان چیزی است که در سخنان کانت آمده بود، یعنی اینکه انسان به درک و فکر و اندیشه خود اعتماد کند و آنها را به کار بندد، قطعا این یک ارزش است. در آیات متعددی از قرآن مجید بر این تاکید شده است که انسان‌ها باید تفکر و تأمل و تعقل کنند. آنان نباید نه از آباء و اجداد خود و نه از معاصران خود تقلید و تبعیت کورکورانه کنند. تبعیت کورکورانه و محض امری مذموم است. قرآن مجید پیروان ادیان پیشین را مورد مذمت قرار می‌دهد که از عالمان خود اطاعت محض و بی چون و چرا می‌کرده‌اند(توبه،۳۱؛ المیزان ذیل آیه فوق).
آنچه انبیاء انسان‌ها را به آن دعوت می‌کرده‌اند اطاعت و تبعیت کورکورانه نبوده است. از آیات متعددی از قرآن مجید بر می‌آید که انبیاء مردم را به شنیدن سخنان آنان و تعقل درباره آن دعوت می‌کرده‌اند. اگر بخواهیم با ادبیات قرآنی سخن بگوییم، خدا انسان‌ها را به تأمل و تفکر در آیات خود دعوت می‌کند و این آیات دو دسته‌اند، یک دسته از آیات خدا در طبیعت قرار دارند و یک دسته به وسیله انبیاء بیان شده‌اند. مأموریت اصلی انبیاء این بوده که مردم را به تأمل و تفکر دعوت کنند. در واقع کسی که تأمل و تفکر نمی‌کند و سخن دیگران را بدون تعقل می‌پذیرد، از آزادی و «خود فرمانروایی» بهره‌ای ندارد. اما قرآن مجید و انبیایی که داستانشان در قرآن مجید آمده است، مردم را به تبعیت محض بدون تأمل و تفکر دعوت نمی‌کرده‌اند؛ بلکه آنان را از این کار منع می کرده‌، آنان را به تعقل دعوت می‌کرده‌اند. پس در واقع انبیاء انسان‌ها را به آزادی و خود فرمانروایی دعوت می‌کرده‌اند و به تعبیر قرآن مجید: «یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» از آنان قید و بندهایی که بر ایشان بوده است، بر می‌دارد (اعراف، ۱۵۷).
پس جواب هر دو سؤال آشکار شد. اولا آزادی و «خود فرمانروایی» به معنایی که گفته شد یک ارزش است؛ و ثانیا انبیاء برای دعوت به «خود فرمانروایی» آمده‌اند و پیام دین نیز همین است.
پیامبر (ص) در حدیث شریف غدیر می‌فرماید که «هر کس من مولای او هستم علی هم مولای اوست». اگر ولایت پیامبر به معنای آزادی انسان است پس ولایت علی هم به همین معناست. همانطور که پیامبر آمده است که به انسان بگوید تعقل و تفکر کن و تبعیت کورکورانه نکن علی (ع) هم به همین معنا ولایت دارد. پس پیام غدیر تداوم دعوت انسان به سوی آزادی و «خود فرمانروایی» است. به همین جهت است که علی (ع) می‌فرماید: «از علم فرمان بر و جهل را نافرمانی کن، تا رستگار شوی» (غرر الحکم، ح ۲۳۰۹). و می‌فرماید: «خداوند به هیچ انسانی خردی نسپرد، مگر اینکه روزی به وسیله آن نجاتش داد» (گزیده میزان الحکمه، ص۵۳۸). و می‌فرماید: «خرد محکم‌ترین پایه است» «خرد از زشتکاری دور می‌گرداند و به نیکی‌ها فرمان می‌دهد» «خرد، سامان دهنده هر کاری است» «خرد بالا برنده به سوی علیین است» «خرد پیام‌آور حق است» (غرر الحکم، ح۴۷۵، ۱۲۵۰، ۴۰۴، ۱۳۲۵).
آن حضرت درباره هدف بعثت انبیاء می‌فرماید: «پیامبران خود را در میان آنان برانگیخت تا از آنان پایبندی به پیمان فطرت را بخواهند و نعمت فراموش شده او را به یادشان آورند و از راه تبلیغ با آنان گفت و گو و احتجاج نمایند و گنجینه‌های عقل‌های آنان را آشکار کرده و به کار اندازند (نهج البلاغه، خ۱).
پس کار انبیاء بیدار کردن فطرت و آشکار کردن عقول انسان‌ها بوده است و ولایت ائمه اطهار(ع) نیز به همین معناست. امام باقر(ع) خطر بد معنا کردن ولایت را، که انحرافی خطرناک است، گوشزد می‌فرماید:
به خدا سوگند ما از جانب خدا برائتی نداریم و میان ما و خدا خویشی نیست و ما را بر خدا حجتی نباشد و جز با طاعت به خدا نزدیک نشویم. پس هر کدام از شما که فرمانبردار خدا باشد، ولایت ما سودش رساند و هر کدام از شما که خدا را نافرمانی کند، ولایت ما سودش نرساند. وای بر شما، فریب نخورید، وای بر شما، فریب نخورید» (وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۸۵).
سخن فوق از این جهت به بحث ما مربوط است که هر گونه بیان غیر منطقی از ولایت را رد می‌کند. این حدیث به این امر می پردازد که کسانی که ولایت را به این معنا می گیرند که انسان به صرف اینکه ادعای ولایت داشته باشد هرچند عمل صالح انجام ندهند نجات می‌یابند، در خطا هستند. اما انحراف دیگر این است که کسی گمان کند پذیرش ولایت به معنای تعطیلی عقل و اطاعت کورکورانه است. مولانا جلال الدین رومی به زیبایی بیان می‌کند که ولایت نبوی و علوی، که در حدیث غدیر آمده، پیام‌آور آزادی انسان است:
زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود و ان علی مولا نهاد
گفت هر کس را منم مولا و دوست ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آنکه آزادت کند بند رقیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادی است مومنان را ز انبیا آزادی است
ای گروه مومنان شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید
(مثنوی، دفتر ششم، ابیات ۴۵۳۷-۴۵۴۱)
آری! انبیاء (ص) و ائمه(ع) تبعیت محض و بدون تأمل و کورکورانه را طلب نمی‌کرده‌اند و البته این بدین معنا نیست که در دین امر خرد گریزی وجود ندارد. رهبران الهی دستورات دینی را می‌آورده‌اند که هیچ یک از آنها خرد ستیز نبوده‌اند، اما جنبه‌هایی از برخی از آنها خرد گریز بوده است. برای مثال خرد آدمی چه بسا اصل «یاد خدا» و تأثیر آن بر آرامش روح و روان را درک کند و ضرورت آن را دریابد اما شکل و صورت این یاد خدا را رهبران الهی بیان کنند و به انسان بگویند نماز را به این شکل و صورت بخوان. اما این هم اطاعت محض و کورکورانه نیست چرا که اصل یاد خدا با خرد و فطرت او سازگار و هماهنگ است. این هماهنگی و سازگاری با عقل و فطرت در احادیثی مورد تأکید قرار گرفته است. پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید:
«هر حدیثی که از من به شما می‌رسد اگر موافق حق بود من آن را گفته‌ام و اگر با حق سازگار نبود من نگفته‌ام، زیرا من هرگز جز حق نمی‌گویم» (معنای الاخبار، ص۹۰). و امام باقر (ع) می‌فرماید: «هر حدیثی که از قول آل محمد(ص) به شما رسید و دلهایتان در برابرش نرم شد و با آن احساس آشنایی کردید آن را بپذیرید و اگر دلهایتان از آن رمید و آن را بیگانه حس کردید آن را به خدا و پیامبر و عالم از خاندان محمد(ص) واگذار کنید» (بحار الانوار، ج۲، ص۱۸۹). امام علی(ع) به هنگام حرکت به سمت بصره برای جنگ نامه‌ای به اهل کوفه می‌نویسد: «اما بعد! من از این سرزمین و قبیله‌ام خارج شدم، در حالی که از دو حال خارج نیست: یا ستمکارم و یا مظلوم، یا متجاوزم و یا بر من تجاوز رفته است، لذا من به تمام کسانی که نامه‌ام به آنها می‌رسد به خاطر خدا تاکید می‌کنم، فورا به سوی من حرکت کنند تا اگر نیکوکارم یاریم دهند و اگر گناهکارم مانع کار من شوند» (نهج البلاغه، نامه ۵۷).
از این احادیث شریف به روشنی فرمانروایی عقل و خرد و فطرت انسان فهمیده می‌شود. اما به هر حال قرائت‌هایی از دین وجود داشته است که در آنها از انسان‌ها اطاعت محض و بی‌چون و چرا از دیگر انسان‌ها خواسته می‌شده است. نمونه آن اطاعت از سران کلیسا در مسیحیت است که در قرون وسطا به اوج خود رسیده بود.
این در رابطه با ولایت معصوم بود و اگر ولایت معصوم اینگونه است تکلیف غیر معصوم روشن است. در روزگار ما کسانی اطاعت از ولی فقیه را به اندازه‌ای دیدند که در برخی از مطبوعات آمد که برای مثال «اگر ولی فقیه بگوید ماست سیاه است ما آن را سیاه می‌بینیم». البته این دیدگاه قابل بحث و طرح نیست. اما دیگرانی هستند که دیدگاه ولی فقیه را فوق قانون و فوق رأی و نظر ملت می‌دانند و البته ایشان به کلمه «ولایت مطلقه» که حضرت امام (ره) به کار بردند، استناد می‌کنند. در پاسخ اینان باید متذکر شویم که «ولایت فقیه» در قانون اساسی‌ای آمده که اعتبار خود آن با رأی ملت است. علاوه بر این در خود این قانون اساسی آمده است که ولی فقیه با رای مردم، مستقیم یا غیر مسقتیم، انتخاب می‌شود و بنابراین در صورتی که احراز شود که مردم کسی را به عنوان ولی فقیه قبول ندارند از این مقام منعزل می شود. اما در رابطه با «ولایت مطلقه فقیه» باید یادآور شوم که در زمان امام(ره) بحث این بود که آیا ولایت فقیه در محدوده احکام اولیه اسلام است یا اینکه ولی فقیه، یا به تعبیر دقیق‌تر، نظام اسلامی، میتواند به حکم مصلحت در مواردی از احکام اولیه دست بر دارد و سراغ احکام ثانویه برود؟ آیا، برای مثال، نظام اسلامی در صورت لزوم می‌تواند برای احداث خیابان، مسجدی را خراب کند؟ سخن حضرت امام(ره) این بود که روشن و بدیهی است که نظام این اختیار را دارد و ولایت فقیه مقید به احکام اولیه نیست و مطلق است. جالب این است که کسانی که آن روز با سخن امام مخالف بودند، امروز ولی فقیه را فراتر از قانون می‌دانند. به هر حال این سخن و اعتقاد بی‌پایه است و با عقل و منطق سازگاری ندارد و لازمه آن حکومت استبدادی به نام دین است.
همان طور که بیان شد اطاعت محض و کورکورانه حتی نسبت به ولی معصوم ناروا است تا چه رسد به غیر معصوم. اطاعت از ولی فقیه در همان حد و اندازه ای است که در قانون اساسی آمده است.

دست نوشته های زنده ياد دکتر علی شریعتی

چقدر ایمان خوب است ! چه بد می کنند آنها که می کوشند انسان را از ایمان محروم کنند.

چقدر ایمان خوب است ! چه بد می کنند آنها که می کوشند انسان را از ایمان محروم کنند.
چه ستمکار مردمی هستند این به ظاهر دوستداران بشر ! (طرفداران
آزادی و مدرنیسم و بَسا مدرن).
دروغ می گویند ، دروغ نمی فهمند یا می فهمند و نمی خواهند ، نمی
توانند بخواهند ، اگر عشق نباشد چه آتشی زندگی را گرم کند ؟
اگر نیایش و پرستش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان
کرد؟

توهم استقلال بانک مرکزی

چکیده : استقلال بانک مرکزی از دولت، به شکلی که این روزها بعضاً درباره آن تبلیغ و تمجید می‌شود، توهمی بیش نیست. اگر ریشه مشکل تورم و رشد نقدینگی در وابستگی بانک مرکزی به دولت است، پس چرا درست از سال 1350 به بعد یکباره نرخ رشد نقدینگی در ایران حالت انفجاری پیدا کرد و تا پیش از آن هم این نرخ به‌شدت تحت کنترل بود و هم – به تبع آن – نرخ تورم؟ اگر مجلس واقعاً در پی کنترل کردن دولت است، باید به جای پافشاری بر استقلال غیرممکن بانک مرکزی، در برابر میل دولت به افزایش هزینه‌های خود ایستادگی کند.



استقلال بانک مرکزی از دولت، به شکلی که این روزها بعضاً درباره آن تبلیغ و تمجید می‌شود، توهمی بیش نیست. لنین می‌گفت استقلال و تفکیک قوا از هم «افسانه» است. این، در مورد بانک مرکزی و رابطه آن با دولت نیز صدق می‌کند.
به طریق اولی مصوبه اخیر مجلس در حذف رئیس‌جمهوری از مجمع عمومی صاحبان سهام بانک مرکزی هم نادرست است، هم غیرعملی و به همین علت چاره‌ای جز لغو آن و بازگشت به وضعیت اولیه وجود ندارد.
اولاً در نیم قرنی که از تاسیس بانک مرکزی در ایران می‌گذرد، چه در پیش از انقلاب و چه پس از آن، صرف‌نظر از اینکه چه رژیم یا دولتی بر سر کار باشد، بانک مرکزی همواره یکی از مهم‌ترین ابزارهای دولت‌ها در اداره اقتصاد کشور بوده است.
حتی پیش از تاسیس بانک مرکزی در سال ۱۳۳۹ خورشیدی نیز با وجود وابستگی صد درصدی بانک ملی ایران به دولت، چنین بوده است که شبکه بانکی، از طریق اعمال سیاست‌های پولی یعنی تغییر در نرخ بهره، در خدمت اهداف اقتصادی دولت‌ها قرار داشته و هنوز هم دارد. هیچ مصوبه دیگری هم قادر به تغییر شرایط آن نخواهد بود.
با وجود آنکه سابقه شبکه بانکی مدرن یا شبه‌مدرن در ایران به حدود یک قرن می‌رسد، تنها در ۴۰ سال اخیر یعنی از اواخر دهه ۱۳۴۰ خورشیدی به این سو است که سیاست‌های پولی کشور حالت لجام‌گسیخته به خود گرفته و نرخ رشد نقدینگی که همه نگرانی طرفداران استقلال ظاهری بانک مرکزی از تشدید آن بالا گرفته، رو به افزایش گذاشته و به تبع آن تورم به بخشی از ساختار اقتصاد ایران تبدیل شده است.
پرسش از طرفداران استقلال بانک مرکزی اینجاست که اگر مساله و ریشه مشکل در وابستگی بانک مرکزی به دولت است، پس چرا درست از سال ۱۳۵۰ به بعد یکباره نرخ رشد نقدینگی در ایران حالت انفجاری پیدا کرد و تا پیش از آن هم این نرخ به‌شدت تحت کنترل بود و هم – به تبع آن – نرخ تورم؟
شواهد آماری نشان می‌دهد که تا سال ۱۳۵۱ اقتصاد ایران اساساً نرخ تورم دو‌رقمی را نمی‌شناخت و نخستین بار پس از سال‌ها، نرخ تورم در سال ۱۳۵۲ دورقمی شد و تاکنون به استثنای یکی دو سال همان‌طور مانده است.
علت این عارضه، البته آن است که به سبب فقدان انضباط اقتصادی دولت، از سال ۱۳۵۱ به بعد یکباره نرخ رشد نقدینگی دو برابر شد و به ۲۵ درصد در سال ۱۳۵۰ رسید و تا سال ۱۳۵۳ به رکورد تاریخی ۶۱ درصد افزایش یافت. اما علت این عارضه، در مالکیت دولت بر بانک مرکزی نبود، زیرا این مالکیت و تسلط، از ابتدای قرن جاری خورشیدی بر بانک مرکزی و پیش از آن بانک ملی وجود داشته است.
علت اصلی انفجار در نقدینگی از ۴۰ سال پیش به این سو که در دو رژیم متضاد سیاسی و پنج دولت کاملاً متفاوت در مشی ایدئولوژیک کمابیش یکسان مانده آن بود که بی‌انضباطی دولت‌ها در تزریق منابع نفتی یا قرضی به اقتصاد ملی و نترسیدن از پیامدهای تورمی آن،‌ نه در دولت‌ها، نه مجالس قانونگذاری و نه سایر دستگاه‌های نظارتی،‌ به امری عادی تبدیل شده است.
به عبارت دیگر، هنگام توزیع منابع، همین نمایندگان مجلس بر سر تقسیم یا افزایش منابع با یکدیگر و با دولت مسابقه می‌گذارند، اما هنگامی که آثار این بی‌فکری و بی‌انضباطی، در لجام‌گسیختن نرخ تورم خود را نشان می‌دهد، بی‌توجه به اصل مساله، انگشت اتهام را به سوی یکدیگر و دولت نشانه می‌روند.
با چنین وضعی، بر فرض که اصلاً زمام تصمیم‌گیری بانک مرکزی را به خارج از کشور بسپریم چه اتفاقی می‌افتد؟ در بعد نظارتی اگر مجلس واقعاً در پی کنترل کردن دولت است، باید به جای پافشاری بر استقلال غیرممکن بانک مرکزی، در برابر میل دولت به افزایش هزینه‌های خود ایستادگی کند.
اگر هزینه‌های دولت دائماً افزایش یابد و دولت سال به سال بزرگ‌‌تر شود و بر تعهدات خود یا به دست خویش یا با فشار مجلس بیفزاید بی‌آنکه درآمدی غیر از تبدیل دلار نفتی به ریال برای جبران آن پیش‌بینی کرده باشد…

تا زنده ايم، رزمنده ايم

به نام خدا
 خدای محمد(ص)آخرین پیامبرآزادی،آگاهی وقدرت.
به نام خدای علی(ع)
عدالت مظلوم،مظهر اسلام حق وامام انسان.
به نام خدای فاطمه(س)،
که همه عشق وآرزو وهمه امید نجاتمان این خانه کوچکی است که به اندازه همه جهان بزرگ است و...
به نام خدای ابوذر،
خدای مستضعفین،خدای بیچاره شدگان تاریخ وزمان،
خدای همه کسانی که از آغاز تاآخرالزمان وقیام قائم عدل گسترجهان شکنجه می دیدند ومی بینند،محروم بودند ومحرومند،وبه گونه گون به بیچارگی گرفتار می شدند ومی شوند واما همیشه در مسیر ملت ابراهیم و وراثت جهاد آدم تا حسین وحسین تا همیشه برای نجات آدمی در تلاش مدام ودائمی اند وبوده اند وهستند...
به نام خدای شهیدان،
شهیدان راه راستی،حق،شهیدان شیعه،شهیدان راه علی درهمه مکانها ودر همه زمانها.
در سراسر جهان همه توطئه ها برای نابود کردن نسل جوانی است که می بینیم به جای همه حق ها و همه آزادی هایی که در آرزویش هست ونیاز به آن دارد،فقط به او(آزادی جنسی) میدهند،در سراسر جهان دستگاه های تبلیغاتی،مطبوعات،رادیوها،تلویزیونها،هنر،همه در تلاش تامین چنین نیازی برای او هستند،درمقابل از(مکتب علی) وشعله ای که از خانه متروک وخاموش فاطمه همواره جستن میکند،اگر لیاقت آن را داشته باشیم که از این آتش قبسی بگیریم وارمغان این نسل کنیم،می توانیم آتشی برافروزیم وامیدوار باشیم که در این رکود و سکوت و تفرقه،حرکت وامید،هدف و گرما وروشنایی ایجاد کنیم ونسلی بسازیم،درخشان ونیرومند،بر مبنا واساسی که علی با سکوتش،باجهادش و با رنجش برای ما گذاشته است.
این همه امیدی است و همه تلاشی است که در حد خودمان،هرچند اندک،درجستجویش هستیم وامیدوریم که روزی برسد وآن روز خیلی دور نباشد که به جای(بدبینی ها) وبه جای (بدگویی ها) وبه جای (بذرافشانی های سیاه وبدبینانه)-که در میان برادران وهم دلان وهمدردان وپیروان خانواده علی و فاطمه می افشانند ومی کوشند همه را رو در روی هم قرار دهند تا روی از دشمن بتابند وبه خویش سرگرم شوند- روزی را داشته باشیم که به جای اتهام زدن،کوبیدن،طردکردن و لجن مال کردن،به پیروی از علی،از محبت وتفاهم ودوست داشتن یکدیگر لذت ببریم.
امیدوارم چنین روزی بسیار نزدیک باشد،
روزی که(دانشجویان ما) درکنار (طلبه ما) و(استادما) درکنار (عالم ما) و(مومن ما) در کنار(روشنفکرما) و(جوان ما) در کنار (پیرما) و(متجددما) در کنار(متقدم ما) و(دخترما) درکنار (مادرش) و(پسرما) در کنار (پدرش) وهمه در یک صف،در کنارخانه فاطمه بایستیم،روی در روی همه توطئه هایی که علیه ما میشود
دعاکنید آن روز زود برسد
دعا کنید ]ن روز زود برسد
دعا کنید آن روز زود برسد

گزارشی از آنچه در کهریزک گذاشت

برخي از بناها به سبب نحوه‌ی ساخت‌شان معروف می‌شوند و برخی دیگر به دلیل آن‌چه در دل‌شان اتفاق می‌افتد.
شاید آنان که بنای کهریزک را ساختند فکرش را هم نمی‌کردند که روزگاری بیاید که این بازداشت‌گاه تا این حد مشهور شود. امروز اما چه عده‌ای بخواهند و چه نخواهند این بنا شهرتی جهانی کسب کرده و فراتر از نام یک ساختمان به نمادی برای بیان بخشی از رخ‌دادهای تلخ پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم ایران تبدیل شده است؛ انتخاباتی که در میان اعتراض بخشی از رای‌دهندگان، وزارت کشور، محمود احمدی‌نژاد را پیروز آن دانست.جالب است وقتی کسی می‌گوید "کهریزک" دیگران از او نمی‌پرسند: «کجا؟ چه؟ چه کسی؟ چگونه؟ چرا؟ چه وقت؟»؛ گویی کهریزک نام کتابی است که تمام صفحه‌های آن را همه خوانده‌اند و نقدهای آن را هم شنیده‌اند. با شنیدن این نام  انبوهی از تصویر و حرف و حدیث در ذهن‌شان مجسم می‌شود و این می‌شود که داستانی به نام کهریزک به قصه‌ی نخست مردمان یک سرزمین تبدیل می‌شود.
ماه گذشته اما با اعلام حکم بدوی 12 متهم  این بازداشت‌گاه از سوی  دادگاه نظامی ‌تهران برگ دیگری از این قصه ورق خورد: «...پس از پایان رسیدگی، دادگاه بر اساس تحقیقات انجام
شده، نظریات پزشکی قانونی و سایر مستندات موجود در پرونده، دو نفر از متهمان را به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی منتهی به قتل مرحومان امیرجوادی‌فر، محسن روح‌الامینی و محمد کامرانی علاوه بر حبس، انفصال موقت از خدمت، جزای نقدی، شلاق تعزیری و پرداخت دیه، به قصاص نفس و ۹ متهم دیگر را حسب اتهامات منتسب به آنان، به تحمل حبس،پرداخت دیه،جزای نقدی،انفصال موقت از خدمت و شلاق تعزیری محکوم نموده و یکی از متهمان نیز
به دلیل عدم احراز جرم، از اتهامات وارده تبرئه شده است.حکم صادره غیرقطعی است و پس از طی مراحل قانونی به مرحله اجرا درخواهد آمد.»
 صدور این حکم در حالی است  که کمی ‌کم‌تر از یک سال پیش؛ یعنی ششم مرداد ماه 1388
 اعلام شد که به دستور رهبری بازداشت‌گاه کهریزک تعطیل شده است. بعدها بخشی از آن‌چه در کهریزک رفته، نیز روشن شد، جایی که دست‌کم سه نفر از معترضان به نتیجه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری، محسن روح‌الامینی، امیر جوادی‌فر و محمد کامرانی در آن کشته شدند و ده‌ها نفر مورد ضرب و شتم و آزار و اذیت قرار گرفتند و به این ترتیب ماجرای این بازداشت‌گاه
 «خارج از استاندارد» که پیش از آن دهان به دهان می‌گشت، علنی شد.
در پی این رخ‌دادها تمام نگاه‌ها به کمیته‌ی ویژه‌ی مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات دوخته شد. این کمیته سرانجام در گزارشی که در صحن علنی مجلس قرائت شد، از دادستان وقت تهران، قاضی سعید مرتضوی به عنوان «مقصر اصلی این بازداشت‌گاه» نام برد. مرتضوی به‌سرعت در نامه‌ای به مجلس این اتهام‌ها را رد کرد و نوشت که «در زمان اعزام بازداشت‌شدگان 18 تیرماه سال گذشته به بازداشت‌گاه کهریزک در مرخصی بوده است» و به این ترتیب از پذیرش پیامدهای حاصل از گزارش مجلس سرباز زد. مرتضوی اکنون رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز است؛ سمتی دولتی که پس از انتخابات و کنار رفتن از مسند دادستانی تهران به او اعطا شده است.
با صدور حکم قضایی و اعلام آن اما بار دیگر کهریزک به اذهان بازگشته است، این نخستین واکنش رسمی ‌قضایی به ماجرای کهریزک و نخستین تنبیه اداره‌کنندگان آن بود. در حکم البته هیچ نامی‌از 12 متهم یاد شده، رتبه و درجه‌ آنان نیامده وعدم اعلام نام متهمان کهریزک در حالیست که جلسه‌ی دادگاه بسیاری از افراد سرشناس سیاسی، بازداشت‌شده‌در پس از اعلام نتیجه‌ی انتخابات، برای بارها بار از صدا وسیما  پخش شد. حال باید منتظر ماند و دید که پس از اعتراض محکومان این پرونده به رای صادره آیا جزییات بیش‌تری از این پرونده منتشر خواهد شد، چه آن‌که هر چه آنان در دفاع از خود بیش‌تر بگویند، بخش‌های بیش‌تری از این پرونده روشن می‌شود. به نظر می‌سد که دست‌کم، دو متهم محکوم شده به اعدام، نباید در دفاع از خود کم‌فروشی کنند

كلامي ازمولي اميرالمومنين(ع)

 فتنه براى حاكم      ذلت براى مومن

روزى حضرت على(ع) از جايى به جايى سوار بر مركب
در حركت بود؛ يكى از ياران، در حالى كه پياده بود، امام را
همراهى ميكرد. حضرت چون كسى را در ركاب خود ديد،
فرمود: برگرد، چرا كه راه رفتن مثل تو با مثل من، فتنه براى
حاكم و ذلتّ براى مؤمن است.

آينده سبز در نگاه يار ديرين و با وفاي امام

کروبی: روزهای سخت ماندنی نیست، به زودی شاهد روزهایی به دور از ظلم و بی عدالتی خواهیم بود
جرس: مهدی کروبی در دیدار با خانواده زندانیان سیاسی با ابراز تأسف از اقدامات غیرقانونی اعمال شده علیه زندانیان سیاسی و خانواده هایشان، پایداری و استقامت آنان را ستود و گفت: بی شک این روزهای سخت ماندنی نیستند و به زودی شاهد روزهای خوب به دور از ظلم و بی عدالتی خواهیم بود.


به گزارش تحول سبز، مهدی کروبی که از ابتدای بازداشت های غیرقانونی فرزندان سبز ملت ایران تا کنون دیدار با خانواده های آنان را به عنوان یک وظیفه انسانی و اخلاقی دنبال کرده و علاوه بر میزبانی این خانواده‌ها، با حضور در منازل آنان نیز به دلجویی از ایشان پرداخته است، پس از گذشت حدود یک سال و نیم از کودتای انتخاباتی در شب عید غدیر امسال نیز در منزل یکی از خانواده های زندانیان سیاسی با تعدادی دیگر از این خانواده ها دیدار کرد.
 
حاضرین در این جلسه پس از تبریک عید غدیر، گزارشی از وضعیت عزیزان خود دادند و از این که همه مناسبت های مذهبی و ملی می آیند و می روند و اعیاد می گذرند و سیاسیون و روزنامه نگاران و دانشجویان و زنان دربند هم چنان به بند ستم اسیرند، گله کردند و گفتند: همه بی عدالتی ها که تاکنون بر عزیزان ما و خانواده هایشان روا داشته شده، یک سو و این دوری و هجران طولانی بدون مرخصی، یک سو. این وضعیت برای ما و فرزندانمان طاقت فرساست، ولی ظاهرا دل سختی های مدعیان عدالت علوی ادامه دارد.
 
 کروبی نیز با ابراز تأسف از اقدامات غیرقانونی اعمال شده علیه زندانیان سیاسی و خانواده هایشان، پایداری و استقامت آنان را ستود و گفت: بی شک این روزهای سخت ماندنی نیستند و به زودی شاهد روزهای خوب به دور از ظلم و بی عدالتی خواهیم بود.
وی با دلجویی از همسران، فرزندان و پدر و مادران آزادگان دربند حاضر در این مجلس، ضمن دعا برای آرامش قلبی و صبوری بیشترشان و نیز سلامت و پایداری اسرای سبزشان، اظهار امیدواری کرد که در روز عیدغدیر این عزیزان در کانون گرم خانواده هایشان باشند.

انديشه هاي سبز

خاتمى: بايد در برابر عوامل افراط گرايى وخشونت ايستاد
سيد محمد خاتمى با بيان اينكه توسل غرور آميز به زور براى حل مسائل بين المللى كه با دامن زدن به سوء تفاهم هاى تاريخى ميان تمدن ها، ملت ها و دين ها همراه است، نتيج هاى جز گسترش افرا طگرايى وافزايش ناامنى نداشته است، گفت: اگرخيرخواهان صلاح انديش تلاش خود را بر نهادينه كردن گفت وگو وجايگزينى خصومت و ستيزه جويى با تفاهم استوارسازند دست آورد ارزشمندى براى نسل آتى به ارمغان آورد ه اند.

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

تا زنده ايم، رزمنده ايم


هجده ماه حبس تعزیری قطعی برای مهدی یارمحمدی، فعال سیاسی در شهرستان محلات

چکیده : مهدی یارمحمدی، از فعالان جوان ستاد میرحسین موسوی در شهرستان محلات، به یک سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شد. در حکم دادگاه تجدیدنظر، علت محکومیت یارمحمدی، "اقدام علیه امنیت ملی بوسیله تبلیغ علیه نظام و شعار نویسی و ارسال پیامک" ذکر شده است!

مهدی یارمحمدی، از فعالان جوان ستاد میرحسین موسوی در شهرستان محلات، به یک سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شد. در حکم دادگاه تجدیدنظر، علت محکومیت یارمحمدی، “اقدام علیه امنیت ملی بوسیله تبلیغ علیه نظام و شعار نویسی و ارسال پیامک” ذکر شده است!
سایت ندای سبز آزادی در این باره گزارش داد که: اولین پرونده سیاسی این فعال و زندانی سیاسی در دی ماه سال ۸۸ تشکیل و منجر به بازداشت وی در تاریخ ۸۸/۱۰/۱۰ شد. در حالی که در جلسه رسیدگی به پرونده وی، قاضی دادگاه صراحتا به ایشان ادغان داشته بود که از نظر او یک ساعت زندانی هم حق مهدی یارمحمدی نیست و این حکم خواست دیگران است، با صدور حکمی در تاریخ ۸۸/۱۲/۱۵ وی را به یک سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم کرد. پس از اعتراض مهدی یارمحمدی به رای صادره دردادگاه بدوی، چندی پیش و زمانی که او به خاطر پرونده دوم خود در بازداشتگاه اطلاعات به سر می برد و تحت بازجویی قرار داشت، دادگاه تجدید نظر در استان مرکزی تشکیل و او را به اتهام تبلیغ علیه نظام و اهانت به رهبری به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم چندی پیش به خانواده وی ابلاغ شد.
این سایت خبری همچنین در ادامه گزارش خود افزوده است: پس از انتشار حکم دادگاه بدوی در سایت ها و رسانه های خارجی، دومین پرونده این فعال سیاسی در فروردین ماه سال جاری تشکیل شد و مهدی یارمحمدی مجددا تحت تعقیب قرار گرفت، این امر موجب بازداشت وی و همسرش در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۸۹ در شهر وان ترکیه توسط نیروهای ناشناس امنیتی شده بود و در نهایت به دور چشمان پلیس ترکیه از مرز غیر رسمی و شبانه با تهدید اسلحه بعد گذشت ۱۳ ساعت پیاده‌روی از مسیرهای صعب‌العبور به ایران و بازداشتگاه اطلاعات ارومیه و سپس اراک منتقل شد و پس از تشخیص عدم صلاحیت رسیدگی به پرونده دوم ایشان توسط دادگاه انقلاب اراک، این پرونده در تاریخ ۱۶ تیرماه ۸۸ به دادسرای تهران ارجاع و ایشان نیز به بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل می‌شود.
این گزارش حاکی است، پدر این زندانی سیاسی که در جریان این دستگیری ها در شرائط روحی بسیار بدی قرار گرفته بود و رئیس اداره اطلاعات شهر محلات، او را متهم به دادن لقمه حرام به فرزندانش کرده بود، در اثر فشارها دچار حادثه سکته مغزی شده که منجر به فوت این پدر ستم دیده و مظلوم شده است. این فعال سیاسی نیز هم اکنون در انتظار حکم دومین پرونده اش است که اتهاماتی مانند همکاری با رسانه ها و سایت های خارجی، تبلیغ علیه نظام و همکاری با گروهک های خارجی در آن آمده است.